سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

 

بتازگی سایت آقای هاشمی رفسنجانی، نامه ای از وی خطاب به امام خمینی(ره) در سال 1359 را منتشر نموده که در این نامه، حضرت امام(ره) با عباراتی نظیر: آسایش طلب و تاثیرپذیر و... مورد خطاب ایشان قرار گرفته است.
بنظر می رسد، انتشار این نامه از سوی آقای هاشمی، نوعی تاکید بر این مساله باشد که وی در برخورد با بزرگان، بی پرواست ،تا با این کار بتواند، بعد از گذشت حدود یکسال، زشتی نامه ی توهین آمیز خود به رهبر معظم انقلاب را توجیه نماید.
به هر حال، هر چند که چنین توجیهی اساسا پذیرفته نیست، اما توجه به بخش هایی از نامه ای که خود آقای هاشمی نوشته و آنرا اخیرا منتشر ساخته است، می تواند میزان دردهای درون سینه ی امام(ره) و ادعای محبت و اطاعت برخی افراد به آن بزرگمرد را ، برای همگان روشن سازد.
آقای هاشمی در این نامه خطاب به امام(ره) نوشته است:
احساس می کنم که روابط و ملاقات های ما با جنابعالی ، صورت تشریفاتی به خود می گیرد و محدودیت هایی در طرح و بحث مطالب- من جمله خوف از اینکه جنابعالی موضع گیری سیاسی و رقابت تلقی کنید- به وجود آمده و من خائفم که این حالت، خسارت بار باشد...

                                                                                         
هاشمی در ادامه می نویسد:
آیا رواست که بخاطر اجرای نظرات جنابعالی، ما درگیر باشیم و متهم . و جنابعالی در مقابل این ها، موضع بی طرفی بگیرید؟ آیا بی خط بودن و آسایش طلبی را می پسندید؟ البته اگر مصلحت می دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان، خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگویید.آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه ی اکثریت مدرسین و فضلای قم و ائمه جمعه و جماعات و... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعدا تاریخ چگونه قضاوت می کند؟ ...
هاشمی در ادامه ی نامه ی خود نوشته است:
اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح تر از شما سراغ ندارم،گاهی به ذهنم خطور می کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران، شما را تحت تاثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را که از ویژگی های شما در هدایت انقلاب بوده، در موارد فوق الذکر، ضعیف تر از گذشته نشان می دهید، بسیاری از مردم هم متحیرند که چرا امام قاطع و صریح، در این مسائل سرنوشت ساز، صراحت ندارد؟..
.





      

امام خامنه ای غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.

 اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

 ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».

 سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.

 یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

 شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

 امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.

هاشمی رفسنجانی

 امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

 وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

هاشمی رفسنجانی

 اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

 در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

 پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

 تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

 شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».

 مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...

 بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.

سید حسن نصرالله

 آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای». سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!

 اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.

 

 

 





      

 اعتراض به یک پیشنهاد

طی چند روز اخیر، اقدام مجمع تشخیص مصلحت در بررسی دو فوریتی طرح قانون انتخابات، مورد اعتراض جدی و انتقاد فراوان نخبگان سیاسی کشور و علاقمندان نظام و استقبال و خوشحالی دشمنان انقلاب شده است.
                                                                                                         
ماجرا از این قرار است که در اردیبهشت سال گذشته، وزیر وقت کشور، طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب، به بیان برخی معضلات در قانون انتخابات پرداخته و خواستار چاره جویی برای حل مشکلاتی نظیر: ضرورت تجمیع انتخابات ها، روشن شدن منابع مالی نامزدها، اخلاق انتخاباتی و... می شود و طبق روال قانونی، این نامه ، به مجمع تشخیص مصلحت، ارجاع می شود.
پس از این ارجاع نیز، مجمع طی جلسات متعددی به بررسی این موضوع پرداخته و مواردی را تنظیم می کند تا آنکه در ماه گذشته با پیشنهاد آقای حسن روحانی، مقرر می شود که این موضوع، در قالب یک طرح دوفوریتی در صحن علنی مجمع تشخیص بحث شود.
پس از این پیشنهاد، بررسی ها شروع می شود ، اما در خلال مذاکرات این مجمع، دو نکته ی بسیار تکان دهنده ، درج می شود که نشانگر دورزدن قانون اساسی و حذف التزام کاندیداها به ولایت فقیه و حذف شورای نگهبان از چرخه تعیین صلاحیت نامزدهاست!!
* در بند 21 این طرح، درباره شرایط داوطلبان آمده است:
تعهد و پایبندی داوطلبان نسبت به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و التزام عملی نسبت به احکام اسلام(التزام اقلیت ها به احکام دین خود).
در این بند با ظرافت خاصی ، التزام عملی به اصل ولایت فقیه که نص صریح قانون اساسی است و البته مشکل اصلی و همیشگی دشمنان و از جمله سران فتنه بوده است، حذف شده است.
* در بند 4 از فصل (ساماندهی اجرا) در طرح 28 ماده ای مجمع آمده است: کمیسیون ملی انتخابات، مسئولیت برگزاری انتخابات، بررسی صلاحیت داوطلبان،کنترل و نظارت بر تبلیغات و هزینه های انتخاباتی و انجام بازرسی و رسیدگی به شکایات را بر عهده دارد.
                                                                                                        
در این بند نیز، با عنوان کردن تشکیلاتی نامعلوم بنام (کمیسیون ملی انتخابات) که از ایده های قبلی آقای رضایی و کپی برداری شده از افغانستان !! است، عملا در صورت پافشاری شورای نگهبان بر رای و نظر خود، رای نهایی بر عهده ی کمیسیون ملی انتخابات که در دست مجمع تشخیص مصلحت است ، قرار می گیرد و شورای نگهبان، به انزوا می رود.
به بیان بهتر و روشنتر، برخی آقایان ، طی چند هفته ی اخیر، با استفاده از بودجه و وقت و حقوق و امکانات بیت المال، طرحی را مورد بررسی قرار داده اندکه ضمن مغایرت جدی با قانون اساسی و احکام اسلام، رسما التزام به اصل ولایت فقیه را از شرایط صاحب منصبان ارشد آینده ی این نظام حذف و نظارت فقها و حقوقدانان شورای نگهبان را نیز، کمرنگ و بی اعتبار ساخته است.
این طرح گرچه قطعا در ادامه ی مسیر قانونی خود، تصویب نخواهد شد و گرچه نخبگان و دستگاه های قانونی، اجازه ی چنین امری را نخواهند داد، اما نشانگر وجود و تداوم تحرکات و اراده ای است که هنوز درک صحیحی ازاسلامیت نظام ،که با ولایت فقیه و نظارت شورای نگهبان محقق می شود،ندارد.
قطعا این نوشتار در صدد متهم ساختن فرد و یا افراد خاصی نیست، اما آقایان بهتر است بدانند که امروز، مردم و نخبگان سیاسی ، با بصیرت و دقت لازم و با تمام وجود در صحنه اند و هرگز اجازه نخواهند داد که جایگاه رفیع ولایت فقیه و شورای نگهبان، که ثمره ی مجاهدت پیشوایان و علمای تشیع و فدا شدن صدها هزار شهید است، با لفاظی ها و اقدامات برخی افراد، محدود شود و البته آقایان نیز بدانند که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، برخی اقدامات غافلانه، نتایجی خیانت بار را بدنبال دارد و باید مواظب تصمیمات خود باشند





      

 

غضنفری به نام کروبی 


مهدی کروبی در جمع دوستانش گفت: «متاسفانه آقای هاشمی (رفسنجانی) قبل از انتخابات گفته بود کروبی غضنفره و جلوش را بگیرید.» دیدید که من غضنفر نیستم و از همه دوستان هم جلوترم. الآن از همه سفارت‏ها من را برای جلسه دعوت می‏کنند و همه سیاسیون ایرانی در همه جای دنیا الآن من را به آقای (میرحسین) موسوی ترجیح می‏دهند.»


مهدی کروبی که در این انتخابات توسط تیم سیاسی هاشمی رفسنجانی اداره شد و کار به جایی رسید که رتبه او بعد از آرای باطله قرار گرفت و پنجم شد، بعد از انتخابات نیز توسط منافقین اداره شد و با تحریک و تهییج او را وادار کردند که تهمت تجاوز جنسی را به کارکنان نظام وارد کند و وقتی دروغ بودن ادعایش ثابت شد حاضر به عذرخواهی نشد. کروبی اخیرا نشست‏هایی را با برخی سفارتخانه‏های بیگانه، از جمله سفارت انگلستان و همچنین با برخی افراد مسئله‏دار داشته است. با توجه به ساده لوحی و قدرت طلبی کروبی، ضدانقلاب خارج از کشور و جاسوسان کد دار رژیم ، خواستار عبور از میرحسین و جمع شدن حول شخصیت متزلزل کروبی شده‏اند