سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

پس از سخنرانی مهیّج و عارفانه حاج حسین، دلاوران غواص در کنار اروند به صف پشت سر هم می‌ایستند. فرمانده، طناب بلندی را می‌آورد و برای اینکه از هم جدا نشوند، هر کدام به فاصله تقریباً یک متر طناب را محکم به کمر خود می‌بندند. طبق مقررات باید اولین نفری که در سر صف قرار دارد سر طناب را به خود ببندد و به همین ترتیب نفرات بعدی، اما این شهید بزگوار «تازیکه» است که حدود چهار پنج متر از طناب را رها کرده و بعد آن را به خود می‌بندد. فرمانده پس از اینکه قضیّه را متوجه می‌شود با حالت تندی او را مورد مؤاخذه قرار داده و می‌گوید:این چه کاری است؟ چرا مقداری از طناب رهاست؟اما شهید «تازیکه» چیزی نمی گوید. برای بار دوم فرمانده سؤال خود را تکرار می‌کند و این بار هم شهید «تازیکه» است که با چشمانی اشک‌بار و یک دنیا اطمینان لب به سخن می‌گشاید:
«
آخر جناب فرمانده! مگر ما بی‌صاحب هستیم؟ من سر این طناب را به دست صاحبمان «حجة بن الحسن(عجسپرده‌ام تا او خودش ما را هدایت کند و اتفاقاً بعد از این توکل و اعتماد به آقا امام زمان(عج) تمامی غواص‌ها بدون تلفات از آب خروشان اروند گذشته و سالم به آن طرف می‌رسند، اما شهید «تازیکه» در مراحل بعدی عملیات به دیدار محبوب می‌شتابد.   





      

سلام علیکم و رحمه اله و برکاته

اگر از احوالات اینجانب و همراهان خواسته باشید ملالی نیست جز بی‌حضوری شما. اینجا هوا معتدل است. نه شب داریم نه سرما و نه گرما. قرآن می خوانیم و بالا می‌رویم. باغها پرمیوه است و پرندگان می خوانند.

رودها جاری است و گل و سبزه و ریحان دشت‌ها را تصرف کرده‌اند. ابراهیم همت در سربلندی کامل به سر می‌برد و همسایه‌ی اهل بیت است. عباس کریمی، جهان آرا، دستواره، کلاهدوز و سایرین سلام می‌رسانند. شبهای جمعه به زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌رویم و آقا با ما مهربانی می‌کند. مصطفی هم حالش خوب است. چمران را می‌گویم. حمید و مهدی باکری هم خوبند. هر کس در دنیا هر جوری شهید شد این طرف جلوه‌ای دیگر دارد.

ابراهیم با امام حسین علیه‌السلام برو بیایی دارد. بنده هم غلام حضرت عباس هستم. حمید باکری با حضرت زهرا سر و سری دارد. علم الهدی که از قرآن توی جیبش شناختند‌ش با امام حسین ردیف است. ما از احمد متوسلیان باخبریم. اما قرار نیست در نامه چیزی بنویسیم. خلاصه همه خوب هستیم. اگر اسم کسی از قلم افتاد مرا عفو کنید. داریم تدارک پذیرایی از شما را می‌بینیم. برای اینکه دست ما بازتر باشد بی‌وضو وارد جبهه نشوید. عاشورا زیاد بخوانید و شأن سفر به عتبات ما را حفظ کنید. من از طرف خدا و معصومین علیهم‌السلام به همه‌ی شما سلام می‌رسانم. به امید دیدار بر دروازه‌ی بهشت.

 

                     والسلام علی عبادالله الصالحین

                           حاج حسین خرازی