سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

حتی اسلام، در دهه ی فجر به ما اثر بخشید...
ما در تاریخ واقعا مثل دهه ی فجر نداریم. حتی اسلام با آن عظمت ، در دهه ی فجر برای ما اثر بخشید. آیا غیر از این است، اسلامی که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آورد، در روزگار امویها و عباسیها به ما اثر نبخشید. البته آثار درجه دو را به این ملت داد و افراد برجسته و شخصیت های ناب و عرفا و علماء و زهادی به ندرت پیدا شدند و توانستند در آن فضا پروازی بکنند،اما توده ی مردم و نیز نظام اجتماعی،از آن برکات خیری ندید. آن برکات، امروز خودش را نشان می دهد...
دهه ی فجر از رشحات اسلام است...
البته دهه ی فجر، جزو رشحات اسلام است، خیال نکنید که دهه ی فجر منهای اسلام چیزی است. دهه ی فجر منهای اسلام، یک پول هم ارزش ندارد. دهه ی فجر، آن آئینه ای است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد. اگر این آئینه نبود، باز هم مثل همان دوره های تاریک و قرون خالیه، بایستی ما می نشستیم و اسمی از اسلام می آوردیم، با حلواحلوا گفتن هم که دهان شیرین نمی شود...
.





      

والفجر، ولیال عشر
فجر است و سپیده ،حلقه بر در زده است/ روز آمده، تاج لاله بر سر زده است/ با آمدن امام، در کشور ما/ خورشید حقیقت از افق،سرزده است...
هواپیمای حامل امام(ره) بر بال فرشتگان نشسته بود و پروازکنان به دیار یاران می آمد...
دیاری که خون هزاران شهید، لاله زارش کرده بود و شهیدان اسلام،پیش پای امام را با پیکرهای گلگونشان گلباران کرده بودند و قدم های رهبر، با پلک دیده های منتظر،بوسه باران بود...
و...جای شهدا خالی بود...

                                                                                                     
وبالاخره، امام آمد...
از آمدن امام،تا دمیدن خورشید یوم الله 22 بهمن، ده روز طول کشید...
ده روز پرحادثه ، ولی مبارک
ده روز پراضطراب،ولی سرشار از امید
ده روز، قلب هستی طپید
ده روز، نبض زمان، تندتر زد
ده روز، جدال حق و باطل و فرشته و دیو بود...
امام آمده بود و ضامن نارنجک فتح را در بدو ورود در شهیدآباد بهشت زهرا کشیده بود و ده روز، چشم تاریخ، در انتظار لحظه لحظه ی انفجار مانده بود و زمان، گوش به زنگ بود که...صدای الله اکبر این امت، در فضای ایران طنین افکند و آن لحظه ی موعود، فرا رسید و کاخهایی که به قیمت ویرانی کوخها برپا شده بود،بدست مستضعفان سقوط کرد و محشری عظیم پدید آمد...چه تماشایی و دیدنی و عبرت آموز....
و...جای شهدا خالی بود...

                                                                                                     
این ده روز نوید صبح را می دهد و دستاوردش، طلوع 22 بهمن و شکوفه هایش، آری های پرطراوت ملت ایران در 12 فروردین و میوه هایش، قانون اساسی و مجلس شورای اسلامی و دولت مردمی و استقلال و آزادی و حاکمیت جمهوری اسلامی...
و بذر اینهمه برگ و بار
و ریشه ی اینهمه رویش
و ثمره و چشمه ی اینهمه زایندگی و جوشش ،کوثر (ولایت فقیه) ...
در نوشیدن از زلال این کوثر،
جای شهدا خالی..





      

 

ما فاتحان بدر و حنینیم و خیبریم
ما وارثان مالک و مقداد و بوذریم
در آن دفاع مقدس به دشمنان
دادیم نشان که یک تنه با صد برابریم
هان ای منافقان،نترسیم ما ز مرگ
تسلیح تا به نام نامی الله اکبریم
ما را ز شرق و غرب و منافق هراس نیست
ما تشنه ی شهادت عطشان و کوثریم
هر قدرتی علیه نهضت ما قد علم کند
بر قامتش چو تیغ شرربار حیدریم
ما لشکر سپاه و بسیجی به امر حق
سینه سپر مقابل خصم بد اختریم
فرمان رسد ز رهبر فرزانه هر زمان
همچون سفیر تابع فرمان رهبریم


بسیج جایگاهی به بلندای مقام مجاهدین راه خدا ،ایثارگران و آمرین به معروف و ناهیان از منکر دارد. بسیج، مدرسه ی جهاد اکبر و اصغر است که ثمره ی تحصیل در آن،نیل به افق های کمال و بندگی است. فارغ التحصیلان مدرسه ی بسیج، گلهای سرسبد جامعه اند که خمینی کبیر (ره) درباره آنان فرمود:
بسیج مدرسه ی عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سرداده اند.
بسیج،میقات پابرهنگان و معراج اندیشه ی پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.
بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه ی مجاهدان از اولین تا آخرین، امضاء نموده اند. من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشورگرداند. چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام...
.





      

ادوارد شرلی، از مسئولان سابق سازمان جاسوسی سیا در میزگرد فصلنامه ی آمریکایی خاورمیانه می گوید: سیاست فرسوده سازی ایران از لحاظ عقیدتی باید برای ما جذابیت خاصی پیدا کند. اگر نظام ولایت فقیه در ایران از هم بپاشد، آن وقت می توان پذیرفت که جمهوری اسلامی، تغییر ماهیت داده است.
روزنامه صهیونیستی اورشلیم پست در اوج تهدیدات هسته ای ،خطاب به اوباما نوشت: ما با یک ایران متحد به رهبری آیت الله خامنه ای مواجهیم.





      

بخشی از وصیتنامه سروان شهید آشوری که توسط مقام معظم رهبری درخطبه های نماز جمعه قرائت گردید: ...شاید لایق شهید بودن نیستم زیرا که شهید مقامی بالا و والا دارد و من فردی گناهکار و خوارم. اینک که با یاد خدا به جبهه می روم، نه برای انتقام ،بلکه به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم،پای در چکمه می کنم و خدا را به یاری می طلبم و از او می خواهم که هدایتم کند به آن سو و آن راه که خود صلاح می داند و هدفم خدا، مکتبم اسلام و مرادم روح الله است.هر قدمی که بردارم و هر گلوله ای که شلیک کنم و قلب دشمن را هدف سازم، به یاد خدا باشم و برای هر گلوله ای که به تنم خورد، به یاد خدا تحمل کنم و دردش را،زجرش را که شیرین تر از عسل است. خدانگهدار- مسعود آشوری



      


وقتی در نماز عید فطر امسال، همگان نجوای(اللهم اهل الکبریاء و العظمه) را آغاز کردند، گویی در خاطر علی، یاد یاران، شاید هم پیرجماران، زنده شد و باران اشک از چشمانش سرازیر شد...
می دانم اشکی اینچنین، میوه ی مظلومیت است و درخت مظلومیت میوه دار نمی شود ، مگر با آبیاری خون دل...
و تو چه می دانی خون دل چیست؟...
خون دل یعنی: فریاد (این عمار) زدن و از دوستان قدیم، جواب سربالا شنیدن...
خون دل یعنی ضجه در فراق عمار، مالک ذوشهادتین...
راوی می گوید وقتی مولایمان امیرالمؤمنین(ع) پس از جنگ صفین، دردمندانه ندای (این عمار) سر می داد، اشک از چشمان مبارکش بر زمین می ریخت...
راوی، کجایی که غربت علی، پایان ندارد؟...
راوی، باز هم بگو و در کارنامه ی مظلومیت آل علی(ع) بنویس که در شوال 1432 ، فرزندش در قنوت نماز عید فطر ، اشک مظلومیت از دیدگان می ریخت....
در این خطبه ها، امام خامنه ای با بغضی جانسوز، از فلسطین و از پاکستان و از مظلومیت همه ی مسلمین جهان گفت، اما از خودش نگفت و از بی وفایی یاران و...
بنگر(رحمآء بینهم) را
تکرار تب غدیر خم را
امروز علی،غریب و تنهاست
آماج هجوم اهرمن هاست
او کیست؟ گلی ز باغ زهرا
پرورده ی درد و داغ زهرا
او نور دل بسیجیان است
چون مادر خویش، مهربان است
چشمانش بوی عشق دارد
مستی ز سبوی عشق دارد
چون فاطمه پشتوانه ی اوست
تا هستم و هست، دارمش دوست
(شعر از زنده یاد حاج محمد رضا آقاسی)





      

 

بتازگی سایت آقای هاشمی رفسنجانی، نامه ای از وی خطاب به امام خمینی(ره) در سال 1359 را منتشر نموده که در این نامه، حضرت امام(ره) با عباراتی نظیر: آسایش طلب و تاثیرپذیر و... مورد خطاب ایشان قرار گرفته است.
بنظر می رسد، انتشار این نامه از سوی آقای هاشمی، نوعی تاکید بر این مساله باشد که وی در برخورد با بزرگان، بی پرواست ،تا با این کار بتواند، بعد از گذشت حدود یکسال، زشتی نامه ی توهین آمیز خود به رهبر معظم انقلاب را توجیه نماید.
به هر حال، هر چند که چنین توجیهی اساسا پذیرفته نیست، اما توجه به بخش هایی از نامه ای که خود آقای هاشمی نوشته و آنرا اخیرا منتشر ساخته است، می تواند میزان دردهای درون سینه ی امام(ره) و ادعای محبت و اطاعت برخی افراد به آن بزرگمرد را ، برای همگان روشن سازد.
آقای هاشمی در این نامه خطاب به امام(ره) نوشته است:
احساس می کنم که روابط و ملاقات های ما با جنابعالی ، صورت تشریفاتی به خود می گیرد و محدودیت هایی در طرح و بحث مطالب- من جمله خوف از اینکه جنابعالی موضع گیری سیاسی و رقابت تلقی کنید- به وجود آمده و من خائفم که این حالت، خسارت بار باشد...

                                                                                         
هاشمی در ادامه می نویسد:
آیا رواست که بخاطر اجرای نظرات جنابعالی، ما درگیر باشیم و متهم . و جنابعالی در مقابل این ها، موضع بی طرفی بگیرید؟ آیا بی خط بودن و آسایش طلبی را می پسندید؟ البته اگر مصلحت می دانید که مقام رهبری در همین موضع باشد و سربازان، خیر و شر جریانات را تحمل کنند، ما از جان و دل حاضر به پذیرش این مصلحت هستیم، ولی لااقل به خود ما بگویید.آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه ی اکثریت مدرسین و فضلای قم و ائمه جمعه و جماعات و... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنی صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی طرف داشته باشید؟ مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعدا تاریخ چگونه قضاوت می کند؟ ...
هاشمی در ادامه ی نامه ی خود نوشته است:
اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح تر از شما سراغ ندارم،گاهی به ذهنم خطور می کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران، شما را تحت تاثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را که از ویژگی های شما در هدایت انقلاب بوده، در موارد فوق الذکر، ضعیف تر از گذشته نشان می دهید، بسیاری از مردم هم متحیرند که چرا امام قاطع و صریح، در این مسائل سرنوشت ساز، صراحت ندارد؟..
.





      

سالروز رحلت امام خمینی (ره) تسلیت باد

مراسم رحلت امام (ره) طبق برنامه از پیش اعلام شده برگزار شد. ابتدا دکتر احمدی نژاد سخنرانی کرد و بعد نوبت به سیدحسن خمینی رسید تا خیرمفدمی داشته باشد برای شروع خطبه های نماز جمعه به امامت امام خامنه ای.

نماز جمعه به امامت امام خامنه ای

سخنرانی سیدحسن با شعار جمعیت عزادار همراه بود و با شعارهای متوالی سعی می کردند پیام خود را به تمام خواص و علی الخصوص، خواص رفوزه شده برسانند. پس از فتنه سال گذشته، مردم توقع داشتند بیت امام(ره) بهترین موضع گیری را در حمایت از ولایت فقیه داشته باشند. اگر مردم از طریق سخنرانی ها و پیامهای امام (ره)، به اهمیت دفاع از ولایت و تبعیت از ولایت فقیه پی برده بودند، بیت امام از نزدیک و بسیار بیشتر در جریان اهمیت آن بودند و از همین جا بود که توقع بیشتر می شود و البته با انحراف، تعجب هم بیشتر می شود

که این همه سفارش امام خمینی و حاج احمد در تبعیت و اطاعت از ولایت، چرا اجرا نمی شود؟

یکی از نکات جالب مراسم امروز هم یک شعار بسیار زیبایی ب ود که در هنگام سخنرانی سیدحسن بین جمعیت در صحن مرقد امام (ره) طنین انداز شده بود: وصیت حاج احمد، پیروی از ولایت

البته اجرای این وصیت ها شاید در بین برخی خواص معطل مانده باشد ولی مردم به خوبی وظیفه خود را شناختند و با حمایت از رهبری، ایشان را در کوران جنگ نرم تنها نگذاشتند.

قابل پیش بینی بود که سید حسن می خواست در سخنان خود از کسانی تجلیل کند که در مورد گذشته شان هیچ شک و تردیدی نیست اما در مورد حال فعلی شان صحبت ها و بحث های زیادی وجود دارد. ایشون صحبت هاشون رو اینطوری آغاز کرد: در کنار حرم امام(ره) از آن بزرگوار، شهدای عظیم الشان انقلاب، فرزندان امام(ره) و همه کسانی که براین جامعه حق دارند یاد می‌کنیم.

سخنرانی ایشون با شعارهای معنی دار مردم همراه بود و ایشون هرچه تلاش کرد نتوانست مردم رو راضی کند (البته نارضایتی مردم از ایشون و برخی دیگر از خواص، مربوط به یک روز و دو روز نبود که به سادگی حل بشه. این نارضایتی ها از موضع گیری های یک سال گذشته ایشون سرچشمه می گیره)

سیدحسن (که گویا فراموش کرده بود در طول یک سال گذشته چه حمایت هایی رو از جریان فتنه کرده بود و مردم هوشیار و همیشه در صحنه ایران اونها رو از یاد نبرده بودند) حتی شعاردهندگان را متهم به انحراف از خط امام کرد «در حالی که کمتر از 20 سال از رحلت امام (ره) می گذره». (البته حتما منظور ایشون از کمتر از 20 سال، همون 21 سال هستش. البته باید از ایشون درباره رابطه 13 و 24 هم سوال کنیم که کدام بزرگتره؟!؟!!!)

التبه با فضایی که ایجاد شده بود ایشون نتونست صحبت هاش رو ادامه بده و حتی با صرفنظر از موضوع ابتدایی که مطرح کرده بود، حتی درمورد امام هم نتونست صحبت کنه  تا به یادش بماند که مردم ابتدا به تبعیت هر فرد از ولایت نگاه می کنند بعد به نسب و سابقه و گذشته وی حتی اگر آن کس، نوه روح الله خمینی (روحی فداه) باشد.   

 البته در پایان مراسم صحبت های نیمه کاره سید حسن خمینی، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان خطیب نماز جمعه تهران در جایگاه حضور یافتند و با بوسیدن پیشانی سید حسن خمینی او را مورد تفقد قرار دادند.                                                                                        این است منش ولی





      

امام خمینی(ره) می فرمایند: قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد، ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است و همان ولایت رسول الله(ص) است.
همچنین مرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی(ره) می فرمود:بعد از امام، اگر بشود به کسی اعتماد کرد، به این سید(مقام معظم رهبری) است. ایشان از همه ی افراد به امام نزدیک تر است...کسی که ما به او امید داریم آقای خامنه ای است، باید به او کمک کرد که تنها نباشد..
.





      

امام خامنه ای غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.

 اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

 ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».

 سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.

 یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

 شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

 امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.

هاشمی رفسنجانی

 امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

 وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

هاشمی رفسنجانی

 اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

 در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

 پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

 تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

 شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».

 مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...

 بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.

سید حسن نصرالله

 آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای». سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!

 اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.