سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

همراه با شهید چیت سازان با یک ماشین تویوتا داشتیم از منطقه به طرف شهر بر می گشتیم. زمستان بود و هوا سرد و استخوان سوز. در بین راه یک مرد کرد با زن و بچه اش را دیدیم که کنار جاده ایستاده بود. علی ایستاد و پرسید: کجا میرین؟ مرد گفت: کرمانشاه. علی گفت: رانندگی بلدی،مرد کرد گفت: بله بلدم. (هم من تعجب کرده بودم هم آنها) علی به خاطر اینکه او به همراه زن و بچه اش راحت باشند از او خواست پشت فرمان بنشیند و به من گفت: سعید! بپربریم عقب ماشین. باد و سرما به حدی آزار دهنده بود که هر دو مچاله شده بودیم. عصبانی شدم و گفتم: مگه تو این آدمو می شناسی که بهش اعتماد کردی؟ گفت: بله، اینها دو سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرموده به تمام کاخ نشین ها شرف دارند...





      

لینک مستقیم به مطلب  زخم های خرمشهر

از دل زخمهای خرمشهر
می‌آیم
زخمهایی عاشق و پرپر گشته
که نخلهای نگاهم را
درکارون حماسه
رویانده
آی شهر تابان ولایت عشق
خرمشهر !
تو بهار شعر شهادتی
سلام بر حماسه‌های سرخت
که آفتاب را
به سجده وا داشته است
خرمشهر !
ای سرود روشن بارانی
سلام بر شقایقهای نگاهت
که شکوفه‌ها را
به دلهای گُر گرفته
پیوند می‌زند