با سلام به دوستان عزیز از امروز به بعد می خواهم راجع به فتنه و عوامل آن براتون مطلب رو وبلاگ بزارم اگه کسی هم می خواد کمکم کنه برام آف بزاره بحث ما در مورد فتنههای درونی، فتنههای بیرونی، معنای فتنه، موارد فتنه، چون همهی ما به نحوی گرفتار یک فتنهای میشویم، یا شدهایم. چه کسانی دنبال فتنه هستند؟و . . . می باشد.
1- خطر فتنه، بیش از قتل و کشتار
خنّاس یعنی ناپیدا. یعنی گاهی آدم از دشمن مخفی ضربه میخورد. میرود پنهان میشود، کمین میشود، میآید حمله میکند. در قرآن دو آیه داریم. یک آیه داریم «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل» (بقره/191) یعنی فتنه از کشتن سختتر است. یک آیه داریم «َالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْل» (بقره/217) «اکبر» است یعنی بزرگتر است. «أشد» است یعنی سختتر است. فتنه به معنای شکنجه، به معنای بلا. اینکه میگویند: فتنه «أشَد» است یا «اکبر» به خاطر اینکه اگر آدم کشته شود، بالاخره دنیا را از دست داده است. ولی آخرت دارد. اما آدمی که تحت شکنجه باشد، دنیای تلخی دارد و هنوز هم به آخرت نرسیده است. در اینکه چه چیز اکبر است و چه چیز أَشَد، این دست خداست. خدا گفته فتنه بزرگتر است. حالا معنای فتنه چیست ؟
حدود 1400 بار کلمهی «فتنه» در روایات آمده است. موارد فتنه، چه چیزهایی فتنه است؟ موارد فتنه، به چه چیزهایی فتنه میگویند؟
1- محرومیت سبب فتنه است. بعضیها گرفتار فتنه میشوند، چون محروم هستند. در قرآن یک آیهای داریم میگوید: زکات را نزد پیغمبر میآوردند، پیغمبر تقسیم میکرد. یک عده چون زکات به آنها نمیرسید، نیش میزدند. نیش را «لُمَزه» میگویند. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (همزه/1) «هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» یعنی نیش میزدند. «وَیْلٌ» یعنی وای! وای بر کسی که نیش میزند. آنوقت «َیَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعین» (توبه/79) «َیَلْمِزُونَ» همان «لُمزه» است. یک عدهای «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» (توبه/58) یعنی عدهای در زکات نیش میزنند. میگویند: پول ها را بردند، خوردند. خودشان تقسیم کردند. میگوید: این به خاطر این است که به او ندادید. یک خرده به خودش بدهی دیگر آرام میشود. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/58) اگر یک خرده زکات «اُعطوا» عطا شود، به آنها داده شود، «رَضوا» راضی هستند. اگر به آنها داده نشود فتنه میکنند. یعنی گاهی وقتها دست به آشوب میزنند، به خاطر اینکه پول به آنها نرسیده است. پست به آنها نرسیده است. غذا به آنها نرسیده است. مثلاً استخدام نمیشود، فحش میدهد. قرعه به نامش نمیافتد فحش میدهد. حالا شورای شهر است. وکیل است. وزیر است. رییس جمهور است. رأی او کم شده، بالا شده، محرومیت سبب این است که انسان در فتنه بیافتد، رأی آوردن هم سبب فتنه است. هردو فتنه است. یکجا میگوییم: محرومیتها، مثلاً داریم که الهی «لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی» (بحار الانوار/ج94/ص302) خدایا آن را که از من منع میکنی، به من نمیدهی سبب فتنه است. من را در فتنههای محرومیت قرار نده. «و لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی فَأَحْسُدَ خَلْقَک» (صحیفه/158) روی حسادت فتنه میکنم.
2- داشتن و نداشتن، هر دو زمینه فتنه
2- یکی هم کامیابیها؛ رأی آوردن بستر فتنه است. رأی نیاوردن هم بستر فتنه است. قرآن میفرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر» (انبیا/35) یعنی هم شر سبب فتنه است، هم خیر. ممکن است زشتی سبب فتنه باشد، ممکن است زیبایی سبب فتنه باشد. هردو میتواند فتنه باشد. کامیابی، میگوید: «لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی» اینجا میگوید: «بِمَا مَنَعْتَنِی» مرا منع کردی، به من ندادی، محروم هستم. به فتنه افتادم. اینجا میگوید: «بِمَا مَتَّعْتَنِی» (بحار الانوار/ج100/ص66) «مَتَّعْتَنِی» هیچکس از فتنه دور نیست.
عاشقی فتنه است. در جنگ تبوک بعضیها آمدند گفتند: یا رسولالله! شما اجازه بده ما به جنگ نیاییم. فرمود: چرا؟ فرمود: در جنگ تبوک جنگ با رومیها است و دختران رومی زیبا هستند. من میترسم جبهه بیایم نگاهم به دخترهای زیبا بیافتد، حواس من پرت شود. «لا تَفْتِنِّی» (توبه/49) مرا به فتنه نیاندازید. بحثمان فتنه است. فرمود: همین که میخواهید به این اسم فرار کنید، فتنه همین است. فتنه همین است که میخواهید جیم شوید. شما به اسم تقوا فرار میکنید. عاشقی فتنه است.
3- خطر یأس و ناامیدی از رحمت الهی
یأس فتنه است. «لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوط» (صحیفه/72) آدم اگر مأیوس شود، فتنه است. میگوید: من دیگر بدبخت هستم. من دیگر ترقّی نمیکنم. من دیگر آبرویم رفت. دیگر مردم مرا قبول ندارند. دیگر نمیدانم این شوهر من معتاد است، نجات پیدا نمیکند. دیگر حالا که استخدام... دیگر سن من بالا رفت، دیگر بچهدار نمیشوم. خواستگار برای من نمیآید. الآن ده سال است بچهدار نشدم، دیگر بچهدار نمیشوم. من 20 سال است بچهدار نشدم. بعد از 20 سال خدا به من بچه داده است. 45 سالگی خیلی از جوانها دست به کاری میزنند، شکست میخورند. پشت ماشین مینشیند تصادف میکند. میگوید: دیگر پشت ماشین نمینشینم. این یأس فتنه است که آدم بگوید: نه من به بنبست رسیدم. اسلام بن بست ندارد. یکبار دیگر. اسلام بن بست ندارد. یأس از گناهان کبیره است. من دیگر به جایی نمیرسم. من دیگر... هیچ چیز نیست. خدا را چه دیدی. در قرآن همهی قصّههایی که نقل کرده است، میگوید: به بن بست نرسیدیم. درخت خشک است. تو چه میدانی؟ همین درخت خشک را «تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» (مریم/25) از همین درخت خشک من برای تو خرما درست میکنم. یعنی بنبست نیست.
لشگر فیلسوار آمدند کعبه را خراب کنند، یک عده گفتند: چه شد؟ لشگر فیلسوار تا درون مکه آمدند. دیگر تمام شد. الآن کعبه خراب میشود. قرآن میگوید: «تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ» (فیل/4) یعنی بن بست نیست. لشگر ابرهه را پودر میکنم.
هلیکوپترهای آمریکا حرکت کردند. تمام شد. نه تمام نشد. شنهای طبس میآید، هلیکوپترهای آمریکا را پایین میاندازد. بن بست نیست. شاه با قدرتش تمام نیروی دریایی و هوایی و نمیدانم زمینی، همه در اختیار شاه است. فرماندهی کل قوا است. امام چه چیز دارد؟ شما حرف حسابتان چیست؟ آدم مستأجرش را نمیتواند از خانه بیرون کند. شما میخواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ حرف بعضی از مردم زمانی که میگفتند: مرگ بر شاه! بعضی از پدرها به جوانها میخندیدند. میگفتند: شما چه میگویید؟ مستأجر را نمیشود از خانهاش بیرون کرد. شما میخواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امکان ندارد. میگفتند: اصلاً محال است. نه محال نبود. امام خمینی شاه را بیرون کرد.
صدام با یک لشگر مجهز با همهی حمایتهای دنیا، آنوقت شما یک مشت بسیجی که تازه اسلحه دست گرفتید، بن بست نیست. تا لب غار آمدند. الآن پیغمبر را میگیرند. میگوید: نترس تار عنکبوت میآید در غار، پیغمبر را حفظ میکند. آقا مجرم است. «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا» (بقره/160) توبه است. از بین رفت. خدا جبّار است. «وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت» (فقیه/ج1/ص512) جبروت یعنی جبران میکند. خدا میتواند همه کاری بکند. اینکه انسان احساس کند که دیگر شوهر گیرش نمیآید، دیگر بچهدار نمیشود. دیگر نمیدانم با این گناهی که کرد، دیگر آبرو ندارد. اصلاً در اسلام بن بست نیست. تکرار میکنم، در اسلام بن بست نیست.
4- تکیه بر قدرت و ثروت، عامل فتنه و انحراف
اینکه انسان خودش را در امان ببیند. این هم یک فتنه است. بگوییم: ببین اینقدر پدر ما برای ما گذاشته است، تا آخر عمر خوش هستیم. بچه پولدارها! اینقدر کارخانه، اینقدر سرمایه داریم. من به جایی رسیدم که کسی نمیتواند من را بشکند. فرعون میگفت: «أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْر» (زخرف/51) من با حکومت مصر شکست پذیر هستم؟ بله غرق شد. قارون میگفت: «أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی» (قصص/78) «عِلْمٍ عِنْدی» یعنی یک اطلاعاتی دارم که به خاطر این مغز این پولها را جمع کردم. در خاک فرو رفت. هیچکس خودش را در امان نداند. من مطالعه کردم حتماً در کنکور نفر اول میشوم. یک وقت میبینی سر جلسهی امتحان هرچه خواندی یادت میرود. هیچکس خودش را در امان نداند. من را ببینید، بازوهایم را صد سال زنده هستم تا میگوید: صد سال زنده هستم، این خیلی مهم است که انسان خودش را در امان بداند. ممکن است آدم در دکان نانوایی گرسنگی بخورد. ممکن است آدم در اتاق پول گرسنه باشد. در اتاق پول گرسنه باشد.
چشمداشت به دیگران، «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر» پشت ماشین نشسته است، حالا ماشینش خوب است دیگر. حالا پیکان است، پژو است، هرچه است. یک ماشین قشنگتر میبیند. اوه... چه شده است؟ این چشم دارد. فلانی فلان تالار را گرفته، من هم میخواهم ، این چشمو همچشمی فتنه است. «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر» خدایا یک روحیه به من بده با نگاه «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر»، «نظر» نگاه کردن. با نگاه کردن من به فتنه نیفتم. یعنی هرکس هرکاری میکند، بکند. تو تلاش خودت را بکن، دیگر باقیاش با خدا. شکنجه فتنه است. گناه فتنه است. «وَ الذَّنْبَ فِتْنَة» (بحار الانوار/ج65/ص384) سؤ استفاده فتنه است.
یک کسی خدمت امام آمد گفت: من اسلحه فروش هستم. فرمود: اگر اسلحهفروش هستید، «لَا تَبِعْهُ فِی فِتْنَةٍ» (کافی/ج5/ص113) زمانی که فتنه است، اسلحه نفروش. یک کسی میگوید: عصایت را به من بده. اگر میدانی این عصبانی است، عصا را به او نده. چون عصا را به او بدهی، چون در حال عصبانیت ممکن است تجاوز کند. «لَا تَبِعْهُ فِی فِتْنَةٍ» وقتی فتنه است، اسلحه نفروش. ممکن است این اسلحهها...
خلوت کردن با اجنبی فتنه است. آدم در خانهی نامحرم است، خودش هست و زن برادرش. خودش هست و دختر خالهاش. خودش هست و دختر عمهاش. در خانه تنهاست و در هم بسته است. نماز خواندن در این خانه هم گیر دارد. در خانهای که یک زن و شوهر نامحرم هستند، دختر و پسر نامحرم هستند، این دیگر فتنه است. نماز هم گیر دارد. از خانه بیرون بروید.
حبّ دنیا فتنه است. «إِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَة» (بحار الانوار/ج22/ص122) «کُلَّ فِتْنَةٍ بَذْرُهَا حُبُّ الدُّنْیَا» (بحار الانوار/ج13/ص353) روایت داریم علاقه به دنیا فتنه است. دنیا خوب است. علاقه به دنیا بد است. چون آدم سر دنیا بسیاری از جنگها، نمیدانم سرقتها، خودکشیها، توطئهها، سرقتها، غضبها، بسیاری از اینها به خاطر موارد فتنه در روایات است. سر و کار داشتن با بچههای خوشصورت. رفت و آمد با بچههای زیبا حدیث داریم. «فَإِنَّ فِتْنَتَهُمْ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَةِ الْعَذَارَى فِی خُدُورِهِنَّ» (وسایل الشیعه/ج20/ص340) ارتباط با پسر زیبا خطرش از ارتباط با دختر زیبا بیشتر است.
تأخیر ازدواج! حدیث داریم «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَة» (کافی/ج5/ص347) اگر یک داماد، خواستگاری آمد که این دینش خوب است، اخلاقش هم خوب است. دیگر حالا این سربازی رفته یا نرفته، پدرش پیکان دارد یا پژو، نمیدانم خانهاش شخصی است یا رهنی است یا اجارهای، اگر دامادی سراغ دختر شما آمد، که این داماد دینش و اخلاقش «تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ» از دین و اخلاقش راضی بودید، «فَزَوِّجُوهُ» دیگر گیر نده. لهجهاش ترک است، یا عرب. فارس است یا یزدی یا اصفهانی، چه کار به لهجهاش داری؟ نگاه کن داماد را میپسندی، هیچ شرطی نکن. جز دین و اخلاق! هیچ شرطی نکن. اگر دخترتان را در خانه نگهدارید و این داماد را رد کنید، قرآن میگوید: «تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» (انفال/73) فتنه و فساد کبیر میشود. تأخیر ازدواج فتنه است.
ادامه در بخش دوم (فتنه 2)
برچسب ها : فتنه , عوامل فتنه , انواع فتنه , فتنه در قران و روایات , اسباب فتنه , فتنه و موسوی خائن , پیروی از فقیه عادل عمل دوری از فتنه ,