شهید سید محمد جهان آرا در مورد یکی از صحنه های عاشورایی خرمشهر می گوید: امیدی به زنده ماندن نداشتیم. بچه ها توسط بی سیم، شهادتنامه ی خود را می گفتند و یکنفر پشت بی سیم یادداشت می کرد...تانکها همین طور اطراف را مـــی زدند و پیشــــروی می کردنــــد. ما فقط چهارتا آرپی جی داشتیم. به برادران گفتم: ما که می خواهیم بمیریم،حداقل چند تا از تانکها را بزنیم. با رسیدن تانکها به فاصله 150 متری ، دستور آتش دادم. اولین تانک را بچه ها زدند. دومی در حال عقب نشینی به دیوار یکی از منازل برخورد کرد و جیپ فرماندهی پشت سری هم دنده عقب گرفت و فرار کرد...
مطلب بعدی :
سخن نخست