سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

بحثی که داشتیم، قبلاً راجع به فتنه بود که گفتیم می‌شود عناوین جنگ روانی گذاشت. جنگ نرم، جنگ سرد، حالا ما اصطلاح قدیمی‌اش را می‌گوییم که هم قرآنی است و هم قدیمی است و دیگر نیازی به توضیح ندارد. فتنه گفتیم که فتنه گاهی از درون است، گاهی از بیرون است. راه‌های فتنه را امروز می‌خواهیم بگوییم. تاکتیک‌ها و ابزارهای فتنه، اینها برای ما سبب بصیرت می‌شوند.

راه‌ها و ابزارهای فتنه در جامعه(1)
1- تهمت به مسئولان و مدیران جامعه
برای ایجاد فتنه راه‌هایی هست. یکی تهمت به افراد است. فلانی برد و خورد. فلانی فامیل‌هایش را روی کار آورده است. همینطور... وقتی هم می گوییم: به چه دلیل؟
بیست تا اداره رشوه می‌گیرد. می‌گوید: همه اداره‌ها رشوه می‌گیرند! بیست تا بازاری کلاه برداری می‌کند، همه بازاری‌ها دزد هستند. در دانشگاه مثلاً
  یک فسادی می‌شود. دانشجوها چنان هستند. مگر می‌شود اینطور حرف زد؟ نمی‌شود به خاطر ده، بیست‌تا دانشگاه، بازار، خیابان، پلیس، اداره همه را به رگبار بست. یکی از راه‌های فتنه این است که به هم اعتماد نباشد، اعتماد که از بین رفت، همه کاری می‌شود کرد. تزلزل اعتماد!
خوب، فرعون به مردم می‌گفت: «یُریدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما» (طه/63) موسی و هارون ساحر هستند، اینها می‌خواهند زمین‌هایتان را بگیرند. «یُریدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما» آیه‌ی قرآن است. موسی و هارون آمدند به فرعون گفتند: دست از ادعایت بردار. پروردگار خدا الله است، نه تو ، می‌گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» (نازعات/24) من رب هستم. می‌گفت: این دو نفر می‌خواهند زمین‌های شما را بگیرند.پس تهمت.
2- بهره‌گیری از القاب و  عناوین جذّاب

القاب دلپسند، آزادی، حقوق بشر! معنای آزادی چیست؟ اصلاً معنای آزادی چیست؟
خدا رحمت کند آقای فلسفی را، اول انقلاب. یک بحثی در شهر بندر عباس داشت که آزادی یعنی چه؟ ایشان می‌گفت: یک کفتر پرانی پشت بام رفت کفترهایش را هوا کند. همسایه گفت: بابا اینجا خانه‌ی ما است. تو پشت بام می‌روی، زن و بچه‌ی من پیدا هستند. یا الله بگو. گفت: آقا مگر آزادی نیست؟ چهاردیواری آزادی است. خانه‌ی خودمان است.ایشان هم یک سطل برداشت با یک چوب رفت پشت بام خانه‌شان، هروقت کفترها می‌نشستند، می‌زد این کفترها می‌پریدند. می‌گفت: آقا چرا چنین می‌کنید، کفترهای مرا پرواز می‌دهید؟ گفت: بابا،سطل خودم، چوب خودم، خانه‌ی خودم، پشت بام خودم  آزادی است.
معنای آزادی چیست؟ آزادی به معنی مزاحمت دیگران است. سلب امنیّت از دیگران است. آزادی یعنی آدم هرچه دلش می خواهد بنویسد. هرچه دلش می‌خواهد، بگوید. آبروی همدیگر را بریزد. معنای آزادی این است؟ حساب و کتاب دارد.

اضطراب‌ها، استرس‌ها، تصادف‌ها...
کجای دنیا اجازه می‌دهند خلبان در حال مستی خلبانی کند؟ پشت هواپیمایش بنشیند؟ بگوید: خوب آزادی است. آزادی است پس جان مردم چه؟ در حال مستی می‌خواهی خلبانی کنی؟اینطور نیست که کسی با لباس شنا بیاید سر کلاس فیزیک بنشیند. استاد فیزیک دارد فیزیک می‌گوید، یک کسی با لباس شنا بیاید و بخوابد. بگوید: آزادی است. آزادی یک دری دارد. یک دروازه‌ای دارد.
3- توجه اسلام به حقوق حیوانات

حقوق بشر یعنی چه؟ یعنی اسلام طرفدار حقوق بشر نیست؟ اسلام طرفدار حقوق حیوان‌ها هم هست. تا چه برسد به بشر؟ حضرت امیر می‌گوید: اگر چند تا شتر را زکات گرفتی داری می‌آوری، یکسان سوار شو. نکند یک شتر را یک ساعت سوار شوی، و یک شتر را یک ربع. عدالت حتی بین حیوان‌ها! اگر یک حاجی زود مکه رسید، امضایش را قبول نکن. چرا؟ برای اینکه حاجی که زود مکه آمده است، معلوم می‌شود اسبش را در راه دوانده است. شترش را در راه خسته کرده است. و کسی که حتی در راه مکه اسب و شترش را خسته کند، این معلوم می‌شود سنگدل است. قساوت قلب دارد. امضایش از اعتبار می‌افتد. حتی می‌گوید: حیوان را روبروی حیوان ذبح نکن. همان مقداری که نگاه می‌کند، همان مقداری که شعور دارد، اذیّت می‌شود. اگر رفتی شتری را به قصد زکات بگیری، نکند شتری را بگیری، بچه شتر ناله کند. «لا تفرق بین الناقة و فصیلتها» (نهج‌البلاغه) رحم کن! رأفت. شیر می‌دوشی، همه‌ی شیرها را ندوش. یک خورده شیر در پستان برای گوساله بگذار. بیش از طاقتش بار بارش نکن. اگر می‌خواهی حرف بزنی، پایین بیا و حرف بزن. نکند روی اسب و الاغ نشستی و اختلاط می‌کنی. بیا پایین حرف بزن، وقتی خواستی حرکت کنی، سوار شو. اگر حیوان خواب است، شکار نکن. اگر حیوان خواب است، شکار نکن. شما اگر حیوان را با سنگ بکشی، گوشتش حرام است. حتماً باید با چاقو بکشی. چون خفه کردن با سنگ حیوان زجرکش می‌شود.
اسلام برای حیوان‌ها حقوق دارد. برای بشر، حقوق بشر هیچ حرف تازه‌ای ندارد. من خواندم. حقوق بشر هیچ حرف تازه‌ای ندارد. حرف‌های خوبی دارد. اما بهترش را اسلام گفته است. این القاب ما را گول می‌زند. نمی‌دانم روانشناسی کودک، روز کودک، کدام یک از کسانی که عمرشان را در راه خدمت به کودک صرف کردند، به اندازه‌ی پیغمبر احترام می‌کردند؟ پیغمبر به بچه‌ها سلام می‌کرد. چه کسی الآن به بچه‌ی سه ساله سلام می‌کند؟ پیغمبر ما سجده می‌رفت، بچه‌ها روی کمرش می‌رفتند، بازی کنند. اینقدر سجده را طول می‌داد، که بچه‌ها بازی‌شان تمام شود پایین بیایند، گفتند: یا رسول الله! خیلی سجده را طول دادی؟ فرمود: کمرم میدان ورزش بچه‌ها بود، می‌خواستم بازی بچه‌ها به هم نخورد. کدام یک از این کسانی که برای کودک کتاب و مقاله و مجلّه می‌نویسند، حاضر هستند کمرشان میدان ورزش بچه‌ها شود. یعنی آن هم در حال نماز.مادر بچه را به پیغمبر داد. بچه در دست پیغمبر بود، ادرار کرد. تا ادرار کرد، مادر جیغ زد. گفت: چه شد؟ گفت: در دامن پیغمبر ادرار کرد. گفت: خودم می‌شویم. تو چه حقی داشتی سر بچه جیغ بزنی؟ بچه ترسید. دامن من آلوده شد، می‌شویم. تو حق نداری جیغ بزنی. کسی حرف تازه‌ای ندارد. کسی حرف تازه ندارد. اسامی آزادی، حقوق بشر، مدنیّت، دموکراسی، مگر عراق دموکراسی نشد؟ خودشان جمع شدند، انتخابات، مسئولینشان را تعیین کردند. آمریکا راضی شد؟ مگر فلسطین دموکراسی نشد؟ مگر خودشان تعیین نکردند؟ آمریکا راضی شد؟ پس ببینید: 1- تهمت 2- القاب زیبا
4- بهره‌گیری از مذهب علیه مذهب
استفاده از نمادهای مذهبی، مسجد ضرار، یک از ابزارها بود. قرآن یک آیه دارد، راجع به مسجد ضرار اسمش را هم برده است. می‌فرماید: مسجدی ساختند، برای اینکه در این مسجد به اسم مسجد، علیه مسجد. مذهب علیه مذهب. به اسم مسجد خواستند برنامه‌هایی پیاده کنند، خدا به پیغمبر فرمود: در این مسجد نرو. «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» (توبه/108) ابدا پایت را در این مسجد نگذار. پیغمبر را بردند افتتاح کند، پیغمبر فرمود: بیل و کلنگ را بردارید، مسجد را خراب کنید. جایش را هم زباله‌دان کنید. چون این مسجد براساس تقوا ساخته نشده است. این مسجد خانه‌ی تیمی است. «إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّه‏» (توبه/107) «اِرصاد» یعنی رصد خانه  بنا شده از خارج به این اطّلاع بدهند. یعنی اینها اخبار را در مسجد گوش می‌دهند، به دشمن خارجی اطلّاع می‌دهند. رصدخانه، کمین‌گاه است. «تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین‏» (توبه/107) این مسجد باعث تفرقه بین مؤمنین است. استفاده از مسجد، استفاده از قرآن، هم دیروز قرآن را سر نی کردند، هم زمان خودمان شاه قرآن چاپ کرد.
4- به رخ کشیدن افراد محبوب یا نامدار. اسلام این را پیش‌بینی کرده است. می‌گوید: اگر جنگی بین مسلمان‌ها و کفّار شد، دو لشگر مقابل هم، کفّار در صف اول یک عده مسلمان را قرار دادند. یک مشت مسلمان اجیر کردند، گفتند: شما صف اول بایستید. اگر جلوی کفّار یک صف مسلمان‌ها بودند، کفّار می‌توانند از پشت سر مسلمان‌ها به مسلمان ها تیراندازی کنند. مسلمان‌ها بروند تیر بزنند، تیر می‌خورد به مسلمان‌ها. اسلام گفته: این مسلمان ها را درو کن. اینطور نیست که اگر صف اول مسلمان باشد، نشود او را کشت. مسلمانی که سپر کافر شود، اسلام می‌گوید: اینها را بکشید. چون اینها دیگر در خط کفر قرار گرفتند. مسلمان هستند، ولی در خط کفر قرار گرفتند، و سپر شدند برای آن‌ها آقا مسلمان است خوب مسلمان باشد. این سپر شده برای کفّار
گاهی وقت‌ها یک وصیّتی می‌کند که مثلاً پس از من در این مسجد پسر من نماز بخواند. بعد از پسر من نوه‌ی من نماز بخواند. همینطور نسل اندر نسل بچه‌های من پیش‌نماز اینجا باشد. خوب خود آقا آدم مهمی بوده، مسجدش شلوغ می‌شده است. مردم بچه اش را قبول ندارند. نوه‌اش را قبول ندارند. یک مسجد بزرگ دست یک نوه‌ای است که می‌تواند جمعیّت انبوهی باشد به خاطر... ممکن است نوه هم آدم خوبی باشد. ولی بالاخره مردم می‌خواهند یک آدم بهتری باشد. وصیّت شکسته می‌شود. امر دایر بشود به اینکه مسجد خدا پر شود، یا به وصیّت آقا عمل شود، پر شدن مسجد اهمیتّش از وصیّت آقا مهمتر است. آقا وصیّت کرده است. خوب این وصیّت غلط است. مثل اینکه می‌گویند: نذر کردم شترم را جلوی هیئت بکشم. خوب نذر تو غلط است. مگر می‌شود خیابان را خونی کرد؟ روز عاشورا شترش را می‌اورد، گاوش را وسط
  خیابان می‌آورد. رم می‌کند. خونی می‌شود. می ترسند. که چه؟ نذر کرده است. نذرت غلط است.
بنا نیست که اگر صف اول مسلمان باشند، بگوییم: ما دستمان بسته باشد. اگر حضرت آقا وصیّت کرده است، دست ما بسته باشد. شورای مصلحت معنایش همین است. شورای مصلحت اگر دید یک قانونی به بن بست رسیده است، شورای مصلحت می‌نشینند، یک عده از کارشناس‌ها زیر نظر ولایت فقیه، این خط را می‌شکنند. این شهر مصلحتش این است که یک خیابان کشیده شود، نمی‌توانیم بگوییم: اینجا یک پیر زن نفرین می‌کند.. نمی‌توانیم یک شهر را منتظر یک پیرزن بمانیم. خانه‌ی خدا هم باید خراب شود. اگر مسجدی در وسط خیابان قرار گرفته، خراب می‌شود. چون آن یک کار مستحب است. نیاز مردم یک کار واجب است. اگر یک شهری یک خیابان می‌خواهد که این خیابان نفس شهر است. نیاز جدی مردم است. مسجد هم باشد خراب می‌کنند یک گوشه‌ی دیگر یک مسجد می‌سازند. اسلام بن بست، ندارد. کسی نمی‌تواند با وصیّتش بن بست ایجاد کند. بله اگر وصیّت راهگشا باشد، طوری نیست. یکی از علمای میانه خدا رحمتش کند. می‌دید مردم زباله‌هایشان را می‌آورند، وسط شهر یک جایی می‌ریزند. هرچه به مردم گفت: بابا این زباله ها را می‌ریزید. گربه و سگ و مگس و پشه و میکروب جمع می‌شود و این کار را نکنید. هرچه گفت مردم گوش ندادند. آخرش وقتی مریض شد وصیّت کرد. گفت: اگر من مردم، من را وسط زباله‌ها دفن کنید. آقا از دنیا رفت، گفتند: وصیّت کرده است. زباله‌ها را کنار کردند، آنجا دفن کردند. به خاطر قبر حضرت آقا زباله‌ها را برداشتند و سنگ مرمر کردند. می‌گفت: چه کنم من زنده بودنم فایده نداشت. بلکه با مرگم به نفع بهداشت کار بکنم. گاهی وقت‌ها وصیّت باعث می‌شود که یک راهی باز شود. اما وصیّت اگر گره به کار امت می‌زند، بن بست نیست. به اینکه فلانی و فلانی و فلانی، چهره‌های خوب، آدم‌های خوب  این به رخ کشیدن های آدم های خوب از ابزار فتنه است.

ادامه مطلب در بخش بعدی (راه‌ها و ابزارهای فتنه در جامعه2)





      

با سلام به دوستان عزیز از امروز به بعد می خواهم راجع به فتنه و عوامل آن براتون مطلب رو وبلاگ بزارم اگه کسی هم می خواد کمکم کنه برام آف بزاره بحث ما در مورد فتنه‌های درونی، فتنه‌های بیرونی، معنای فتنه، موارد فتنه، چون همه‌ی ما به نحوی گرفتار یک فتنه‌ای می‌شویم، یا شده‌ایم. چه کسانی دنبال فتنه هستند؟و . . . می باشد.

1- خطر فتنه، بیش از قتل و کشتار
خنّاس یعنی ناپیدا. یعنی گاهی آدم از دشمن مخفی ضربه می‌خورد. می‌رود پنهان می‌شود، کمین می‌شود، می‌آید حمله می‌کند. در قرآن دو آیه داریم. یک آیه داریم «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل‏» (بقره/191) یعنی فتنه از کشتن سخت‌تر است. یک آیه داریم «َالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْل‏» (بقره/217) «اکبر» است یعنی بزرگ‌تر است. «أشد» است یعنی سخت‌تر است. فتنه به معنای شکنجه، به معنای بلا. اینکه می‌گویند: فتنه «أشَد» است یا «اکبر» به خاطر اینکه اگر آدم کشته شود، بالاخره دنیا را از دست داده است. ولی آخرت دارد. اما آدمی که تحت شکنجه باشد، دنیای تلخی دارد و هنوز هم به آخرت نرسیده است. در اینکه چه چیز اکبر است و چه چیز أَشَد، این دست خداست. خدا گفته فتنه بزرگ‌تر است. حالا معنای فتنه چیست ؟
حدود 1400 بار کلمه‌ی «فتنه» در روایات آمده است. موارد فتنه، چه چیزهایی فتنه است؟ موارد فتنه، به چه چیزهایی فتنه می‌گویند؟
1- محرومیت سبب فتنه است. بعضی‌ها گرفتار فتنه می‌شوند، چون محروم هستند. در قرآن یک آیه‌ای داریم می‌گوید: زکات را نزد پیغمبر می‌آوردند، پیغمبر تقسیم می‌کرد. یک عده چون زکات به آنها نمی‌رسید، نیش می‌زدند. نیش را «لُمَزه» می‌گویند. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (همزه/1) «هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» یعنی نیش می‌زدند. «وَیْلٌ» یعنی وای! وای بر کسی که نیش می‌زند. آنوقت «َیَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعین‏» (توبه/79) «َیَلْمِزُونَ» همان «لُمزه» است. یک عده‌ای «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات‏» (توبه/58) یعنی عده‌ای در زکات نیش می‌زنند. می‌گویند: پول ها را بردند، خوردند. خودشان تقسیم کردند. می‌گوید: این به خاطر این است که به او ندادید. یک خرده به خودش بدهی دیگر آرام می‌شود. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/58) اگر یک خرده زکات «اُعطوا» عطا شود، به آنها داده شود، «رَضوا» راضی هستند. اگر به آنها داده نشود فتنه می‌کنند. یعنی گاهی وقت‌ها دست به آشوب می‌زنند، به خاطر اینکه پول به آنها نرسیده است. پست به آنها نرسیده است. غذا به آنها نرسیده است. مثلاً استخدام نمی‌شود، فحش می‌دهد. قرعه به نامش نمی‌افتد فحش می‌دهد. حالا شورای شهر است. وکیل است. وزیر است. رییس جمهور است. رأی او کم شده، بالا شده، محرومیت سبب این است که انسان در فتنه بیافتد، رأی آوردن هم سبب فتنه است. هردو فتنه است. یکجا می‌گوییم: محرومیت‌ها، مثلاً داریم که الهی «لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی‏» (بحار الانوار/ج94/ص302) خدایا آن را که از من منع می‌کنی، به من نمی‌دهی سبب فتنه است. من را در فتنه‌های محرومیت قرار نده. «و لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی فَأَحْسُدَ خَلْقَک‏» (صحیفه/158) روی حسادت فتنه می‌کنم.  
2- داشتن و نداشتن، هر دو زمینه فتنه
2- یکی هم کامیابی‌ها؛ رأی آوردن بستر فتنه است. رأی نیاوردن هم بستر فتنه است. قرآن می‌فرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْر» (انبیا/35) یعنی هم شر سبب فتنه است، هم خیر. ممکن است زشتی سبب فتنه باشد، ممکن است زیبایی سبب فتنه باشد. هردو می‌تواند فتنه باشد. کامیابی، می‌گوید: «لَا تَفْتِنِّی بِمَا مَنَعْتَنِی‏» اینجا می‌گوید: «بِمَا مَنَعْتَنِی‏» مرا منع کردی، به من ندادی، محروم هستم. به فتنه افتادم. اینجا می‌گوید: «بِمَا مَتَّعْتَنِی‏» (بحار الانوار/ج100/ص66) «مَتَّعْتَنِی‏» هیچ‌کس از فتنه دور نیست.
عاشقی فتنه است. در جنگ تبوک بعضی‌ها آمدند گفتند: یا رسول‌الله! شما اجازه بده ما به جنگ نیاییم. فرمود: چرا؟ فرمود: در جنگ تبوک جنگ با رومی‌ها است و دختران رومی زیبا هستند. من می‌ترسم جبهه بیایم نگاهم به دخترهای زیبا بیافتد، حواس من پرت شود. «لا تَفْتِنِّی‏» (توبه/49) مرا به فتنه نیاندازید. بحثمان فتنه است. فرمود: همین که می‌خواهید به این اسم فرار کنید، فتنه همین است. فتنه همین است که می‌خواهید جیم شوید. شما به اسم تقوا فرار می‌کنید. عاشقی فتنه است.
3- خطر یأس و ناامیدی از رحمت الهی
یأس فتنه است. «لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوط» (صحیفه/72) آدم اگر مأیوس شود، فتنه است. می‌گوید: من دیگر بدبخت هستم. من دیگر ترقّی نمی‌کنم. من دیگر آبرویم رفت. دیگر مردم مرا قبول ندارند. دیگر نمی‌دانم این شوهر من معتاد است، نجات پیدا نمی‌کند. دیگر حالا که استخدام... دیگر سن من بالا رفت، دیگر بچه‌دار نمی‌شوم. خواستگار برای من نمی‌آید. الآن ده سال است بچه‌دار نشدم، دیگر بچه‌دار نمی‌شوم. من 20 سال است بچه‌دار نشدم. بعد از 20 سال خدا به من بچه داده است. 45 سالگی خیلی از جوان‌ها دست به کاری می‌زنند، شکست می‌خورند. پشت ماشین می‌نشیند تصادف می‌کند. می‌گوید: دیگر پشت ماشین نمی‌نشینم. این یأس فتنه است که آدم بگوید: نه من به بن‌بست رسیدم. اسلام بن بست ندارد. یکبار دیگر. اسلام بن ‌بست ندارد. یأس از گناهان کبیره است. من دیگر به جایی نمی‌رسم. من دیگر... هیچ چیز نیست. خدا را چه دیدی. در قرآن همه‌ی قصّه‌هایی که نقل کرده است، می‌گوید: به بن بست نرسیدیم. درخت خشک است. تو چه می‌دانی؟ همین درخت خشک را «تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا» (مریم/25) از همین درخت خشک من برای تو خرما درست می‌کنم. یعنی بن‌بست نیست.
لشگر فیل‌سوار آمدند کعبه را خراب کنند، یک عده گفتند: چه شد؟ لشگر فیل‌سوار تا درون مکه آمدند. دیگر تمام شد. الآن کعبه خراب می‌شود. قرآن می‌گوید: «تَرْمیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ» (فیل/4) یعنی بن بست نیست. لشگر ابرهه را پودر می‌کنم.
هلی‌کوپترهای آمریکا حرکت کردند. تمام شد. نه تمام نشد. شن‌های طبس می‌آید، هلی‌کوپترهای آمریکا را پایین می‌اندازد. بن بست نیست. شاه با قدرتش تمام نیروی دریایی و هوایی و نمی‌دانم زمینی‌، همه در اختیار شاه است. فرمانده‌ی کل قوا است. امام چه چیز دارد؟ شما حرف حسابتان چیست؟ آدم مستأجرش را نمی‌تواند از خانه بیرون کند. شما می‌خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ حرف بعضی از مردم زمانی که می‌گفتند: مرگ بر شاه! بعضی از پدرها به جوان‌ها می‌خندیدند. می‌گفتند: شما چه می‌گویید؟ مستأجر را نمی‌شود از خانه‌اش بیرون کرد. شما می‌خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید؟ امکان ندارد. می‌گفتند: اصلاً محال است. نه محال نبود. امام خمینی شاه را بیرون کرد.
صدام با یک لشگر مجهز با همه‌ی حمایت‌های دنیا، آنوقت شما یک مشت بسیجی که تازه اسلحه دست گرفتید، بن بست نیست. تا لب غار آمدند. الآن پیغمبر را می‌گیرند. می‌گوید: نترس تار عنکبوت می‌آید در غار، پیغمبر را حفظ می‌کند. آقا مجرم است. «إِلاَّ الَّذینَ تابُوا» (بقره/160) توبه است. از بین رفت. خدا جبّار است. «وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوت‏» (فقیه/ج1/ص512) جبروت یعنی جبران می‌کند. خدا می‌تواند همه کاری بکند. اینکه انسان احساس کند که دیگر شوهر گیرش نمی‌آید، دیگر بچه‌دار نمی‌شود. دیگر نمی‌دانم با این گناهی که کرد، دیگر آبرو ندارد. اصلاً در اسلام بن بست نیست. تکرار می‌کنم، در اسلام بن بست نیست.
4- تکیه بر قدرت و ثروت، عامل فتنه و انحراف
اینکه انسان خودش را در امان ببیند. این هم یک فتنه است. بگوییم: ببین اینقدر پدر ما برای ما گذاشته است، تا آخر عمر خوش هستیم. بچه پولدارها! اینقدر کارخانه، اینقدر سرمایه داریم. من به جایی رسیدم که کسی نمی‌تواند من را بشکند. فرعون می‌گفت: «أَ لَیْسَ لی‏ مُلْکُ مِصْر» (زخرف/51) من با حکومت مصر شکست پذیر هستم؟ بله  غرق شد. قارون می‌گفت: «أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏» (قصص/78) «عِلْمٍ عِنْدی‏» یعنی یک اطلاعاتی دارم که به خاطر این مغز این پول‌ها را جمع کردم. در خاک فرو رفت. هیچ‌کس خودش را در امان نداند. من مطالعه کردم حتماً در کنکور نفر اول می‌شوم. یک وقت می‌بینی سر جلسه‌ی امتحان هرچه خواندی یادت می‌رود. هیچ‌کس خودش را در امان نداند. من را ببینید، بازوهایم را صد سال زنده هستم تا می‌گوید: صد سال زنده هستم، این خیلی مهم است که انسان خودش را در امان بداند. ممکن است آدم در دکان نانوایی گرسنگی بخورد. ممکن است آدم در اتاق پول گرسنه باشد. در اتاق پول گرسنه باشد.
چشم‌داشت به دیگران، «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر» پشت ماشین نشسته است، حالا ماشینش خوب است دیگر. حالا پیکان است، پژو است، هرچه است. یک ماشین قشنگ‌تر می‌بیند. اوه... چه شده است؟ این چشم دارد. فلانی فلان تالار را گرفته، من هم می‌خواهم ، این چشم‌و هم‌چشمی فتنه است. «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر» خدایا یک روحیه به من بده با نگاه «وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَر»، «نظر» نگاه کردن. با نگاه کردن من به فتنه نیفتم. یعنی هرکس هرکاری می‌کند، بکند. تو تلاش خودت را بکن، دیگر باقی‌اش با خدا. شکنجه فتنه است. گناه فتنه است. «وَ الذَّنْبَ فِتْنَة» (بحار الانوار/ج65/ص384) سؤ استفاده فتنه است.
یک کسی خدمت امام آمد گفت: من اسلحه فروش هستم. فرمود: اگر اسلحه‌فروش هستید، «لَا تَبِعْهُ فِی فِتْنَةٍ» (کافی/ج5/ص113) زمانی که فتنه است، اسلحه نفروش. یک کسی می‌گوید: عصایت را به من بده. اگر می‌دانی این عصبانی است، عصا را به او نده. چون عصا را به او بدهی، چون در حال عصبانیت ممکن است تجاوز کند. «لَا تَبِعْهُ فِی فِتْنَةٍ» وقتی فتنه است، اسلحه نفروش. ممکن است این اسلحه‌ها...
خلوت کردن با اجنبی فتنه است. آدم در خانه‌ی نامحرم است، خودش هست و زن برادرش. خودش هست و دختر خاله‌اش. خودش هست و دختر عمه‌اش. در خانه تنهاست و در هم بسته است. نماز خواندن در این خانه هم گیر دارد. در خانه‌ای که یک زن و شوهر نامحرم هستند، دختر و پسر نامحرم هستند، این دیگر فتنه است. نماز هم گیر دارد. از خانه بیرون بروید.
حبّ دنیا فتنه است. «إِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَة» (بحار الانوار/ج22/ص122) «کُلَّ فِتْنَةٍ بَذْرُهَا حُبُّ الدُّنْیَا» (بحار الانوار/ج13/ص353) روایت داریم علاقه به دنیا فتنه است. دنیا خوب است. علاقه به دنیا بد است. چون آدم سر دنیا بسیاری از جنگ‌ها، نمی‌دانم سرقت‌ها، خودکشی‌ها، توطئه‌ها، سرقت‌ها، غضب‌ها، بسیاری از اینها به خاطر موارد فتنه در روایات است. سر و کار داشتن با بچه‌های خوش‌صورت. رفت و آمد با بچه‌های زیبا حدیث داریم. «فَإِنَّ فِتْنَتَهُمْ أَشَدُّ مِنْ فِتْنَةِ الْعَذَارَى فِی خُدُورِهِنَّ» (وسایل الشیعه/ج20/ص340) ارتباط با پسر زیبا خطرش از ارتباط با دختر زیبا بیشتر است.
تأخیر ازدواج! حدیث داریم «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَة» (کافی/ج5/ص347) اگر یک داماد، خواستگاری آمد که این دینش خوب است، اخلاقش هم خوب است. دیگر حالا این سربازی رفته یا نرفته، پدرش پیکان دارد یا پژو، نمی‌دانم خانه‌اش شخصی است یا رهنی است یا اجاره‌ای، اگر دامادی سراغ دختر شما آمد، که این داماد دینش و اخلاقش «تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ» از دین و اخلاقش راضی بودید، «فَزَوِّجُوهُ» دیگر گیر نده. لهجه‌اش ترک است، یا عرب. فارس است یا یزدی یا اصفهانی، چه کار به لهجه‌اش داری؟ نگاه کن داماد را می‌پسندی، هیچ شرطی نکن. جز دین و اخلاق! هیچ شرطی نکن. اگر دخترتان را در خانه نگه‌دارید و این داماد را رد کنید، قرآن می‌گوید: «تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» (انفال/73) فتنه و فساد کبیر می‌شود. تأخیر ازدواج فتنه است. 

 ادامه در بخش دوم (فتنه 2)