تفسیر سوره قدر...
انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5)...
|
|
دانشنامه قرآن کریم
تفسیر سوره قدر
سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد
سوره قدر آیات 1 - 5
بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5).
ترجمه آیات
به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).
و تو چه مىدانى شب قدر چیست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشتخلق) نازل مىشوند(4).
این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).
بیان آیات
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مىکند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مىداند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مىشوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مىتواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(ص)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مىروند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومتبنى امیه است).
"انا انزلناه فى لیلة القدر"
ضمیر در"انزلناه"به قرآن برمىگردد، و ظاهرش این است که: مىخواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.
و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مىفرماید: "و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخستسوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیات این مىشود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا" (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مىکند، و همچنین آیه زیر که مىفرماید: "و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبتبه فؤادک و رتلناه ترتیلا" (3) .
و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفتهاند: معناى آیه"انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خداى تعالى آیهاى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمىشود بجز آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن" (5) که مىفرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مىشود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شبهاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مىشود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد.
در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازهگیرى است، پس شب قدر شب اندازهگیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مىکند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مىسازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر استبر این معنا دلالت دارد: "فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمة من ربک" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعهاى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازهگیرى مشخص سازند.
و از این استفاده مىشود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مىشود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مىشود.
براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه"یفرق"به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مىرساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نیز فرموده: "ملائکه در آن شب نازل مىشوند"مؤید این معنا است.
پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفتهاند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمىشود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفتهاند: تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مىشد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سالهاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مىشود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.
بعضى (11) دیگر گفتهاند: کلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.
بعضى (12) دیگر گفتهاند: کلمه"قدر"به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خواندهاند که زمین با نزول ملائکه تنگ مىگردد.و این دو وجه به طورى که ملاحظه مىکنید چنگى به دل نمىزند.
پس حاصل آیات مورد بحثبه طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مىشود، البته منظورمان" احکام"از جهت اندازهگیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمىشود؟ در پاسخ مىگوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: " یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب" (13) .
علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضىها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مىآید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشتبا این وجه سازگار نیست.
"و ما ادریک ما لیلة القدر"
این جمله کنایه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اینکه ممکن بود در نوبت دوم ضمیر لیلة القدر را بیاورد، خود آن را تکرار کرد.واضحتر بگویم، با اینکه مىتوانستبفرماید: "و ما ادریک ما هى، هى خیر من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود کلمه را آورد و فرمود: "و ما ادریک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر".
"لیلة القدر خیر من الف شهر"
این جمله به طور اجمال آنچه را که در جمله"و ما ادریک ما لیلة القدر"بدان اشاره شده بود، یعنى عظمت آن شب را بیان مىکند، و مىفرماید: بدین جهت گفتیم آن شب مقامى ارجمند دارد که از هزار شب بهتر است.
و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کردهاند بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همین معنا است، چون همه عنایت قرآن در این است که مردم را به سوى خدا نزدیک، و به وسیله عبادت زنده کند، و زندهدارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممکن است همین معنا را از آیه سوره دخان نیز استفاده کرد، چون در آنجا شب قدر را پر برکتخوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (14) .البته در این میان معناى دیگرى نیز هست، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده خواهد آمد.
"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"
کلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است که از عالم امر است و خداى تعالى در بارهاش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چیز به معناى رخصت دادن در آن است، و یا به عبارت دیگر اعلام این معنا است که مانعى از این کار نیست.
و کلمه"من"در جمله"من کل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرین به معناى باء است.
بعضى (17) دیگر گفتهاند: به معناى خودش است، یعنى ابتداى غایت، ولى سببیت را هم مىرساند، و آیه را چنین معنا مىدهد: "ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مىشوند".
بعضى (18) دیگر گفتهاند: باء براى تعلیل به غایت است، و معنایش این است"ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، براى خاطر اینکه هر امرى را تدبیر کنند".
لیکن حق مطلب این است که: مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد که آیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" (19) تفسیرش کرده، حرف"من"براى ابتدا خواهد بود، و در عین حال سببیت را هم مىرساند، و به آیه چنین معنا مىدهد: "ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، در حالى که نزولشان را ابتدا مىکنند و هر امر الهى را صادر مىنمایند".
و اگر منظور از امر مذکور هر امر کونى و حادثهاى باشد که باید واقع گردد، در این صورت حرف"من" به معناى لام تعلیل خواهد بود، و آیه را چنین معنا مىدهد: ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند براى خاطر تدبیر امرى از امور عالم.
"سلام هى حتى مطلع الفجر"
در مفردات گفته: کلمه"سلام"و"سلامت"به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است (20) .
پس جمله"سلام هى"اشاره استبه اینکه عنایت الهى تعلق گرفته استبه اینکه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود که به سوى او روى مىآورند، و نیز به اینکه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به این معنا که عذابى جدید نفرستد.و لازمه این معنا آن است که طبعا در آن شب کید شیطانها هم مؤثر واقع نشود، همچنان که در بعضى از روایات هم به این معنا اشاره رفته است.
ولى بعضى (21) از مفسرین گفتهاند: مراد از کلمه"سلام"این است که: در آن شب ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند سلام مىدهند.برگشت این معنا هم به همان معناى اول است و این دو آیه یعنى آیه"تنزل الملئکة و الروح"تا آخر سوره در معناى تفسیرى استبراى آیه قبلى که مىفرمود"لیلة القدر خیر من الف شهر".
بحث روایتى
در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت آورده که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که در عهد انبیاء بوده و امر بر آنان نازل مىشده و چون از دنیا مىرفتند نزول امر در آن شب تعطیل مىشده است؟فرمود: نه بلکه شب قدر تا قیامت هست (22) .
مؤلف: در این معنا روایات زیادى از طرق اهل سنت نیز آمده (23) .
و در مجمع البیان است که از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده که گفت: از امام صادق(ع)از شب قدر پرسیدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بیست و یکم و بیست و سوم جستجویش کن (24) .
مؤلف: در معناى این روایات روایاتى دیگر نیز هست، و در بعضى از اخبار تردید بین دو شب شده، یکى بیست و یکم و دیگرى بیست و سوم، مانند روایتى که عیاشى از عبد الواحد از امام باقر(ع)روایت کرده (25) . و از روایاتى دیگر استفاده مىشود که شب قدر خصوص بیست و سوم است، و اگر معینش نکردهاند به منظور تعظیم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نکنند (26) .
و نیز در تفسیر عیاشى در روایت عبد الله بن بکیر از زراره از یکى از دو امام باقر و صادق(ع)آمده که فرمود: شب بیست و سوم همان شب جهنى است، و حدیث جهنى این است که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم: منزل من از مدینه دور است، دستورم بده در شب معینى داخل مدینه شوم فرمود: شب بیست و سوم داخل شو (27) .
مؤلف: حدیث جهنى که نامش عبد الله بن انیس انصارى بود، از طرق اهل سنت نیز روایتشده، و سیوطى آن را در الدر المنثور از مالک و بیهقى نقل کرده (28) .
و در کافى به سند خود از زراره روایت کرده که گفت: امام صادق(ع) فرمود: تقدیر در نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است (29) .
مؤلف: در این معنا هم روایات دیگرى هست (30) .
پس معلوم شد آنچه همه روایات مختلفى که از ائمه اهل بیت(ع)وارد شده در آن اتفاق دارند این است که: شب قدر تا روز قیامتباقى است، و همهساله تکرار مىشود، و نیز لیلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نیز یکى از سه شب نوزده و بیست و یک و بیست و سه است.
و اما از طرق اهل سنت روایات به طور عجیبى اختلاف دارند که به هیچ وجه نمىشود بین آنها را جمع کرد، ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم است، و در آن شب بوده که قرآن نازل شده.از خوانندگان محترم هر که بخواهد آن روایات را ببیند باید به تفسیر الدر المنثور و سایر جوامع حدیث مراجعه کند.
و در الدر المنثور است که خطیب از ابن مسیب روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص)فرمود: در خواب به من نشان دادند که بنى امیه بر منبرم بالا مىروند، و این معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در این مناسبتسوره"انا انزلناه فى لیلة القدر"را نازل کرد (31) .
مؤلف: نظیر این روایت را خطیب هم در تاریخ خود از ابن عباس آورده.و ترمذى و ابن جریر، طبرانى، ابن مردویه و بیهقى هم روایتى در معناى آن از حسن بن على نقل کردهاند (32) .و در این میان روایات بسیارى در این معنا از طرق شیعه از ائمه اهل بیت(ع) نقل شده، و در آنها آمده که خداى تعالى لیلة القدر را که بهتر از هزار ماه سلطنتبنى امیه استبه عنوان تسلیتبه رسول خدا(ص)عطا فرمود (33) .
و در کافى به سند خود از ابن ابى عمیر از عدهاى راویان از امام صادق(ع) روایت آورده که گفت: بعضى از اصحاب ما امامیه که به نظرم مىآید سعید بن سمان بود از آن جناب پرسید: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اینکه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش یک شب قدر است)، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد (34) .
و در همان کتاب به سند خود از فضیل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روایت کرده که از امام باقر(ع)از معناى آیه"انا انزلناه فى لیلة مبارکة"سؤال کرد، فرمود بله شب قدر که همهساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجدید مىشود شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است که خداى تعالى در بارهاش فرموده: "فیها یفرق کل امر حکیم".
آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد تقدیر مىشود، چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه معصیت، و چه فرزندى که قرار است متولد شود، و یا اجلى که بنا است فرا رسد، و یا رزقى که قرار است(تنگ و یا وسیع)برسد، پس آنچه در این شب مقدر شود، و قضایش رانده شود قضایى استحتمى، ولى در عین حال مشیتخداى تعالى در آنها محفوظ است(و خدا با حتمى کردن مقدرات، العیاذ بالله به دستخود دستبند نمىزند).
حمران مىگوید: پرسیدم منظور خداى تعالى از اینکه فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چیست؟ فرمود عمل صالح از نماز و زکات و انواع خیرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خیر مؤمنین را مضاعف نمىکرد، مؤمنین بجایى نمىرسیدند، ولى خدا پاداش حسنات ایشان را مضاعف مىکند (35) .
مؤلف: منظور امام از اینکه فرمود: "ولى در عین حال مشیتخداى تعالى در آنها محفوظ است"، این است که قدرت خداى تعالى همیشه مطلق است، او هر زمان هر کارى را بخواهد مىکند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى کرده باشد، و خلاصه حتمى کردن یک مقدر قدرت مطلقه او را مقید نمىکند، او مىتواند قضاى حتمى خود را هم نقض نماید هر چند که هیچ وقت چنین کارى را نمىکند.
و در مجمع است که از ابن عباس از رسول خدا(ص)روایت شده که فرمود: وقتى شب قدر مىشود ملائکهاى که ساکن در سدرة المنتهى هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مىشوند، در حالى که جبرئیل به اتفاق سایر سکان نامبرده پرچمهایى را به همراه دارند، یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سینا نصب مىکنند، و هیچ مؤمن و مؤمنهاى در این نقاط نمىماند مگر آنکه جبرئیل به او سلام مىکند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشتخوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد (36) .
و در تفسیر برهان از سعد بن عبد الله روایت کرده که به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت: با امام صادق(ع)بودم که سخن از پارهاى خصائص امام در هنگام ولادت به میان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مىشود امام مستوجب روح بیشترى مىگردد.عرضه داشتم فدایتشوم مگر روح همان جبرئیل نیست؟فرمود: روح از جبرئیل بزرگتر است، و جبرئیل از سنخ ملائکه است، و روح از آن سنخ نیست، مگر نمىبینى خداى تعالى فرموده: "تنزل الملئکة و الروح"پس معلوم مىشود روح غیر از ملائکه است (37) .
مؤلف: روایات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسیار زیاد است، (که ما در اینجا مختصرى از آن را آوردیم)، و در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر شده، از قبیل این که: صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مىکند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و لیکن چون این علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنین است، لذا از ذکر آن روایات خوددارى نمودیم.
پىنوشتها:
1- سوگند به کتاب مبین، ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم مىباشد، تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع این قرآن را ما نازل کردیم.سوره اسراء، آیه 106.
3- آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیهاش کردیم.سوره فرقان، آیه 32.
4- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آیه 185.
6- در آن شب هر حادثهاى که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و محدود مىگردد، این امرى ستخلف ناپذیر، امرى است از ناحیه ما که این ماییم فرستنده رحمتى از ناحیه پروردگارت.سوره دخان، آیه 6.
7- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
9- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را که از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىکند، و کتاب تغییر ناپذیر نزد او است.سوره رعد، آیه 39.
14- ما آن را در شب مبارکى نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.
15- بگو روح از امر پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.
16 و 17 و 18- روح المعانى، ج 30، ص 196.
19- فرمان نافذ خدا(در عالم)چنین است که وقتى اراده خلقت چیزى را بکند به محض اینکه بگوید باش، موجود مىشود.سوره یس، آیه 82.
20- مفردات راغب، ماده"سلم".
21- روح المعانى، ج 30، ص 197.
22- تفسیر البرهان، ج 4، ص 488، ح 26.
23- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
24 و 25 و 26 و 27- مجمع البیان، ج 10، ص 519.
28- الدر المنثور، ج 6، ص 373.
29- فروع کافى، ج 4، ص 159، ح 9.
30- نور الثقلین، ج 5، ص 627.
31- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
32- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
33- نور الثقلین، ج 5، ص 621 - 623.
34- فروع کافى، ج 4، ص 157، ح 4.
35- فروع کافى، ج 4، ص 157، ح 6.
36- مجمع البیان، ج 10، ص 520.
37- تفسیر برهان، ج 4، ص 481، ح 1.
تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 559
علامه سید محمد حسین طباطبائى