سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

 

 

اون بار جستی ملخک یه دفعه دیگه هم جستی ملخک 9 ماه پیش هم جستی ملخک یه بار اومدی بازم جستوندنت ملخک این دفعه قراره تو دست باشی ملخک 

آقا مهدی! بهترین فرصته تا برگردی به ایران و از خودت دفاع کنی ول کن درس و تحصیل رو این همه دکتر بیکار شما هم روش !

پاشو بیا اینا مظلوم گیرت آوردن مرد باش بیا و در برابر چشم میلیون ها ایرانی از خودت دفاع کن 

به جاسبی هم میگیم تا یکی دیگه رو بفرسته ماموریت لندن ...

شما بیا که اوضاع پسه! 

راستی به خونواده چیزی نگو یه هو مادر دستور میدن مردم بریزن تو خیابونا! 

 خودت پاشو بیابا قاضی  مسالمت آمیز مشکل رو حل کنید! 

بابا نهایتش زندانه دیگه، عیب نداره که برا رسیدن به هدف متعالیت یه مدتی هم بری زندان! اون جا تنها هم که نیستی دایی جون گرام هم هست. ممکنه خواهرتم بیاد   

تو برای این مملکت زحمات زیادی کشیده ای اما این تازه به دوران رسیده ها قدر تورا نمیدانند! و میخواهند تورا حذف کنند تا راحت تر بیت المال را بچاپند! 

تو بیا و برای همه ما بگو که چقدر تو و خواهرت در این فتنه مظلوم واقع شدید! 

بگو که اگرمسیر خانه تان از خیابان آزادی میگذرد به شما مربوط نیست! 

بگو آیا خواهر من حق ندارد وقتی گرسنه شود ساندویچ بخرد و بخورد؟ 

بگو آیا برادر من حق ندارد مثل جوون های کنجکاو دیگه بیاد تو خیابون ببینه چه خبره؟ 

از خودت دفاع کن مهدی! 

ما هم دفاعیات تو را میشنویم! 

قضاوت را به ما و تاریخ  بسپار! 

تو فقط بیا 

نگرانم از این که بیارندت اونوقت دیگه نمیتونی با دایی جون هم سلول شی بلکه میندازنت تو سلول ریگی!  

پس بیا و شر ماجرا رو بکن! 

بیا و از این احمدی نژاد که اصلا حرمت شما رو نگه نمیداره شکایت کن! 

بگو از وقتی این بابا اومده خون به جیگر ما کرده! 

از دوران خوب قبل از تیر 84 بگو! 

بگو که از وقتی این بابا اومد سرکار ما دیگه نتونستیم به مردم خدمت کنیم ! 

در این جا کمی بغض کن از اون بغض های کرباسچی در فیلم کروبی! 

بیا مهدی!

نترس تو مایه امید این بچه های سبزی مثلا معاون هماهنگ کننده بودی!

 





      

گفت: چند تن از ضد انقلابیون فراری ساکن هلند با حمایت پلیس این کشور از نرده های سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه بالا رفته بودند!
گفتم: اینهمه شجاعت را از کجا آورده بودند؟! این موش مرده های فراری عجب دل و جگری دارند!
گفت: تعدادی از گروه های ضد انقلاب هم به این اقدام آنها اعتراض کرده و آنها را «آدم های عوضی» نامیده اند.
گفتم: ولی سایت بالاترین وابسته به منوشه امیر از اقدام آنها حمایت کرده و خطاب به گروه های ضد انقلابی که به این عده اعتراض کرده بودند گفته است؛ عوضی خودتان هستید!
گفت: حالا خود آن چند نفری که از نرده های سفارت بالا رفته بودند چه نظری دارند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی که نوکرش را برای کاری فرستاده بود، بعد از بازگشت نوکرش از ماموریت برای اطلاع از نتیجه پرسید؛ آهای! پسر! بیا ببینم، شیری یا روباه؟ و نوکر با لب و لوچه آویزان گفت؛ ارباب جون! مگه «خر» چه عیبی داره؟!





      

 

صداوسیمای جمهوری اسلامی، آنقدر خطاکاری، غفلت و اهمال را از حد گذرانده است که دیگر نمی توان اشتباهاتش را به حساب بی تدبیری مسئولانش گذاشت. خطاکاری از حدی که بگذرد، بوی تعمد می دهد. من نقش صداوسیما را در گسترش فتنه سبز، نقشی پررنگ می دانم. صداوسیما در همان ساعات اولیه که میرحسین موسوی ادعای تقلب در انتخابات را مطرح کرد، می توانست به راحتی، نمونه های متعددی از ?? هزار فرمی را که ناظران موسوی در ?? هزار شعبه اخذ رای امضا کرده اند و سلامت مراحل انتخابات را در آن شعبه ها تایید کرده اند در تلویزیون نمایش دهد. صداوسیما به راحتی می توانست با دهها نفر از این ?? هزار نفر، در نقاط مختلف کشور مصاحبه کند و نظرشان را در مورد سلامت انتخابات جویا شود. الآن ده ماه از انتخابات می گذرد و هنوز این کار که به عقل یک کودک دبستانی می رسد در تلویزیون انجام نشده است.
اگر نمایش گوشه کوچکی از وحشی گری اغتشاشگران در تلویزیون، حماسه نه دی را آفرید، آیا نباید از مسئولان صداوسیما پرسید که چرا در ضبط و نمایش قساوت و خشونت آشوبگران، اینهمه کم کاری و احتیاط و تاخیر و سانسور اعمال شده است؟ هنوز که هنوز است، نام شهدای بسیجی اغتشاشات اخیر را اعلام نمی کنند. نه ماه از قتل کاملا مشکوک ندا آقا سلطان می گذرد، قتلی که دهها اگر و اما در حاشیه آن وجود دارد و به راحتی و با هزینه ای اندک می توان چندین فیلم مستند بلند در مورد مشکوک بودن و دخالت عوامل خارجی در آن ساخت و پخش کرد، اما دریغ از پخش یک مستند ? دقیقه ای! گویا مسئولان صداوسیما خیلی لذت می برند از اینکه اذهان عمومی در بدبینی و شبهه و کدورت باقی بمانند و به سئوالاتشان پاسخی داده نشود و اگر داده می شود بی بی سی و صدای آمریکا پاسخ آنها را بدهند!
القصه، در بعد از ظهر دوشنبه ? فررودین ????، شبکه چهار سیما، در برنامه سینما ?، بدون هیچ توضیح، تفسیر و نقدی بر محتوای سیاسی فیلم، فیلمی سینمایی پخش کرد که صریحا به تطهیر فراماسونری انگلستان و لندن (مرکز و مهد فراماسونری در جهان) می پردازد: فیلم سینمایی «شرلوک هولمز» (Sherlock Holmes) محصول ????، به کارگردانی «گای ریچی» (Guy Ritchie).
کارگردان (سابقاً؟) کابالائیست این فیلم، تا مهرماه سال ???? به مدت هشت سال، همسر مدونا، خواننده معروف کابالائیست بود. ریچی، سازنده کلیپهای مدونا نیز بود. ریچی با تولید فیلم شرلوک هولمز و نمایش تعلق خاطرش به فراماسونری در این فیلم، نشان داد که برخلاف ادعای زبانی خداحافظی اش با کابالا، هنوز سرسپرده این جریان است. (کابالا، مکتبی جادویی و رازآمیز است که به عنوان عرفان یهودی معرفی می شود و مطالعه تاریخ سازمان فراماسونری نشان می دهد که این سازمان از دل مکتب کابالا در آمده است.) 
تا جایی که خبر دارم، یک فیلم سینمایی تا به مرحله پخش در سیما برسد، از چندین فیلتر عبور می کند و چندین کارشناس در مورد پخش آن نظر می دهند. اصلا باورنمی کنم حتی یک نفر از این کارشناسان و ناظران صداسیما نفهمیده باشند که این فیلم چقدر وقیحانه به تطهیر فرقه شیطانی-صهیونی فراماسونری می پردازد! متاسفانه من، نمایش این فیلم را از سیمای جمهوری اسلامی، به حساب نفوذ گسترده ضدانقلاب و فراماسونهای شیطان صفت در سازمان صداوسیما می گذارم. پخش این فیلم از صداوسیما، نمایش قدرت و دهن کجی فراماسونها به امثال بنده است و صدایی که از این نمایش قدرت به گوش امثال بنده می رسد این است: «ما فراماسونها در صدا و سیمای جمهوی اسلامی هستیم. جایمان محکم است، کسی نمی تواند رد ما را بگیرد و شما هم هیچ غلطی نمی توانید بکنید. ما داریم با اخته کردن و بی خاصیت کردن صداوسیما، پروژه نابودی جمهوری اسلامی از درون را پیش می بریم.»
صدها بچه حزب اللهیِ پر دغدغه، آموزش دیده، پرانرژی و هنرمند، نیرو و استعدادشان در بیرون از صداوسیما هرز می رود و از امکانات صداوسیما محرومند و هزاران طرحِ تلویزیونیِ روشنگر و جذاب و پرمخاطب، در دفاع از انقلاب اسلامی بر زمین معطل مانده اند، آن وقت فراماسونها از داخل اصلی ترین نهاد تبلیغاتی جمهوری اسلامی، پالسِ دهن کجی می فرستند! این درد را باید به چه کسی گفت و با آن چه کرد؟





      

یا مقلب القلوب والابصار

 یا مدبر اللیل و النهار

 یا محول الحول و الاحوال

حول حالنا الی احسن الحال...
ای کردگار مهربان، ای آفریننده ی زمین و زمان...
در این موسم بهار که زمین و طبیعت، بار دیگر زنده شده است...
در این ایام نشاط و امید که نوروز جانهاست...
برای ما ، دیده ای حق بین، دلی حق شناس، زبانی حقگو، گامی حقپو، مقدر فرما...
بارالها... هرگز مرا در کام امتحانات و فتنه ها، به خودم مسپار...
معبودا،رحیما...
در سال جدید، بیش از جمال ظاهر، به جمال باطن نیاز دارم...بیش از درمان جسم، به درمان روح محتاجم...بیش از رفاه و زرق و برق دنیا، به خوشبختی آخرت نیازمندم...
خدایا...عافیتم را در جسم، با سلامت روحم کامل گردان، غنایم را در معیشت، با عزت نفس و مناعت طبع، مضاعف ساز و سال جدید را ، مقطعی برای آبادی خانه ی آخرتم مقدر فرما و دلم را با رضای خویش، شاد فرما...
ای کردگار عزیز:
به ما ملت ایران، توفیقی ده ، آنگونه که رشد و طراوت و رویش جوانه ها، از بطن طبیعت مرده و زمستان زده، محقق گشتش، ارزشهای معنوی و مکارم اخلاق را در خود زنده کنیم و آن سان که خانه و محل زندگی خویش را از پلیدیها پاک کردیم، کشورمان را نیز از ناپاکان و خائنان و منافقان جدید، پاک کنیم و سال 1389 را سال پیروزی و سربلندی روزافزون انقلاب و خذلان و نابودی مستکبران عالم قرار ده....آمین





      

طنز

دو سه روز پیش یکی از عناصر دو پهلو، سینه پهلو کرد و به یکی از سران فتنه نامه ای نوشت و از آنجا که جواب های، هوی است، مهندس هم به این عنصر چیز جوابی داد که اشتباهی به دفتر «خبرگزاری چیزنا» ارسال شد. آنچه در زیر می خوانید متن نامه مهندس خطاب به آقای علی است؛

انا لله و انا علیه الراجع به اون
با سلامت خدمت آقای دوپهلو. مرقومه واصل شد. این روزها عده ای ما را با ابوموسی اشعری مقایسه می کنند و یک عده دیگر با «خوارج خداجو» اما دم تو گرم که ما را نشاندی در جایگاه حق. تو تا الان کجا بودی؟ همین طور ادامه بدی، یک چیزی به حسابت واریز می کنم. البته کاش می گفتی در چه مواردی حق با من است. من خودم در این مورد به چیز چیز افتاده ام. مصادیق این حق را در نامه بعدی ات برایم بفرست که ما هم از حقوق خودمان ملتفت شویم. دهه فجر سال بعد قصد دارم تو را همراه خودم و چند تا از این آشوبگران خداجو بفرستم فضا. با چی؟ با کاوشگر چهار!! بالاخره ما هم موجود زنده هستیم و «فضا» هم برای همه ایرانیان است. اگر مشکلی پیش نیاید در چیز یعنی در کهکشان راه شیری می خواهم یک حزب درست کنم؛ تو را هم بکنم دبیر کل آن. حالی بکنیها! در کف خیابان و فضای سایبر و عرصه چیز که نشد این نظام را ساقط کنیم، شاید در «فضا» موفق شدیم. خودمانیم؛ اپوزیسیون شدن در کهکشان راه شیری هم برای خودش چیز جالبی می شود.
من می شوم «فضا نورد خداجو»، برای تو هم یک لقب درست می کنیم؛ مثلاً «معلق در فضای خداجو»! حسن مبارزه با رژیم در فضا، این است که دست دستگاه قضا، دیگر به آدم نمی رسد و قوه قضائیه باید در میان سیارات کهکشان راه شیری دنبال ما بگردد. حالا نگرد کی بگرد!
آهان، یک نکته دیگر. گفته بودی، ما چند وقتی سکوت کنیم. عرض کنم خدمت شما که برای ما، آمریکا تعیین تکلیف می کند و فعلاً سکوت در دستور کار نیست. عجالتاً شما هم، به همان روش دو پهلو موضع بگیری بهتر است. مشتی! در نامه ات کل حق را دادی به من که! یحتمل تو بیشتر از خودم، من را محق می دانی. اگر مثل سابق، یکی به نعل و یکی به میخ بزنی و اینطور سیخکی از ما دفاع نکنی، بهتر است. برای خودت هم بهتره!
آهان! در راه فضا، کتاب «اصول سفسطه و روش پلورالیسم» را هم با خودت بیاور. تا کره مریخ، راه زیاد است و حوصله ات بین راه سر می رود





      

http://i2.photoblog.com/photos3/56546-1205947832-1-l.jpg

بعد از شکست سبز ها (اموی ها) در همه طرح های خود در ماه های اخیر آنها اکنون در حال رایزنی و تصمیم گیری در باره این موضوع هستند که آیا آخرین چهار شنبه سال پروژه تازه ای را پیاده کنند یا نه که البته عده ای به موافقت . . . .

  بیش از هشت ماه از زمان برگزاری انتخابات دهم می گذرد و نگاهی به عملکرد جریان موسوم به سبز در این مدت نشان می دهد که آن‌ها از کوچکترین فرصتی برای جنجال سازی و یا برگزاری تجمعات غیرقانونی بهره گرفته‌اند. آن زمان که هنوز بدنه اجتماعی جریان موسوم به سبز دچار ریزش شدید نشده بود، علاوه بر مناسبت‌های معروف و شناخته شده، مراسم هفتم و چهلم کشته شدگان حوادث اخیر نیز می توانست بهانه‌ای باشد تا عده‌ای از حامیان این جریان با نمادهای سبز خود دور هم جمع شوند و علیه نظام و حمایت از سران خود شعار سر دهند.

با این حال با گذشت زمان و پس از آنکه بسیاری از پشت پرده‌ها در خصوص انتخابات دهم مشخص شد، رفته رفته بدنه اجتماعی جریان سبز دچار ریزش شد و کار به جایی رسید که برای دور هم جمع کردن سبزها تبلیغات گسترده در رسانه‌های زنجیره‌ای و بیگانه صورت می گرفت.

مراسم روز دانش آموز، روز دانشجو، دهه محرم و اخیراً راهپیمایی روز 22 بهمن همه بهانه‌هایی بود که جریان سبز از هفته‌ها قبل از آن تلاش بسیاری را برای به خیابان آوردن آشوبگران تدارک دیده بود اما جمعیتی بسیار کمتر از آنچه که انتظار می رفت را به خیابان ها کشاند تا باور به ریزش شدید پایگاه اجتماعی حامیان آقای موسوی عمق بیشتری پیدا کند.

اوج شکست پروژه‌های اغتشاش جریان سبز در روز 22 بهمن بود که علیرغم گسترده‌ترین تبلیغات در ماه‌های اخیر، حتی سناریوهای مختلف از جمله طرح موسوم به "اسب تروا" نیز کارساز نشد تا اختلافات بسیاری گریبانگیر حامیان این جریان شود.در همین راستا تجربه کسب شده طی ماه‌های اخیر، این جریان را وادار کرده تا برنامه‌های آینده خود را در فضای منطقی و به دور از احساس در میان حامیان خود و شبکه‌های اجتماعی مجازی مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهد.ایجاد آشوب و اغتشاش در آخرین چهارشنبه سال موضوعی بود که اگرچه در میان تبلیغات برای ایجاد آشوب در راهپیمایی 22 بهمن، در رسانه‌های ضد انقلاب به طور مختصر به آن اشاره می شد اما پس از گذشت چند ساعت از راهپیمایی 22 بهمن و شکست طرح‌های مختلف آنان، بلافاصله مورد توجه قرار گرفت.

با این حال این بار به جای آنکه اعضای فرقه سبز درباره نحوه ایجاد آشوب و عرض اندام در آخرین چهارشنبه سال یا همان "چهارشنبه سوری" پیشنهادی بدهند، در سایت‌های ضد انقلابی چون بالاترین و جرس این موضوع مورد بحث قرار گرفته که آیا در این روز برنامه‌ای اجرا شود یا خیر.در این میان برخی به موافقت و برخی نیز به مخالفت با هرگونه اقدامی در این روز پرداخته‌اند و هر کدام برای خود به دلایلی استناد کرده‌اند.از جمله دلایل کسانی که موافق ایجاد آشوب در این شب هستند این است که در تاریکی شب قدرت عمل بیشتری دارند و می‌توانند به راحتی آشوب به راه بیاندازند.

برخی دیگر نیز با خوشبینی گفته‌اند که در این شب کار حکومت را یکسره خواهند کرد!یکی از طرفداران این طرح در مطلبی که در سایت بالاترین منتشر کرده نوشته است: "چهارشنبه سوری یک فرصت برای جنبش است که بتواند ، اولا بیشماری سبزها را یکبار دیگر به خود سبزها و کودتاچیان بفهماند و هم باعث خنثی شدن بهره گیریهای کودتاچیان از 22 بهمن شود.

"یکی دیگر از طرفداران فرقه سبز نیز نوشته است: "ما رژیم را سرنگون می کنیم، حتی اگر شده با ترقه کبریتی، فشفشه و پیت حلبی‌های آتش. فقط مامی و پاپی‌هایتان را از الان راضی کنید که اجازه بدهند چهارشنبه سوری از خانه بیرون بیایید."

با این حال مخالفان این طرح نیز با اشاره به شعار پرهیز از خشونت معتقدند هرگونه خشونت در این روز می‌تواند هزینه‌های بسیاری را برای سبزها به دنبال داشته باشد.

برخ دیگر نیز معتقدند با توجه به این‌که هرساله این مراسم تلفات بسیاری به همراه دارد در نتیجه اجرای هرگونه برنامه در این تاریخ می‌تواند تلفات به مراتب بیشتری به همراه داشته باشد.البته شاید دلایل بسیار دیگری باشد که در پشت این دلایل نهفته است اما آنچه که این روزها در وهله اول با نگاهی به جریان سبز مشخص می‌شود، سردرگمی است که در میان آن‌ها برای برنامه‌های آینده خود به وجود آمده است و ادامه حیات این فرقه را با خطر جدی روبرو کرده است





      

 (گفت و شنود)
گفت: یکی از اساتید دانشگاه تهران در مناظره تلویزیونی گفته است «ایران معاصر در دویست سال گذشته مدیون دو شخص است آغامحمدخان قاجار و رضا خان پهلوی»!
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: همین آقا گفته است «من به هویتی که از طریق رضا خان کسب کرده ام، افتخار می کنم»!
گفتم: اما معروف ترین بخش از هویت رضا خان، بی سوادی او بود!
گفت: ایشان گفته است به شمشیر آغامحمدخان قاجار هم افتخار می کند!
گفتم: یعنی از جنایت های آغامحمدخان از جمله، قتل عام مردم مظلوم کرمان و ساختن مناره از سرهای بریده آنان افتخار می کند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! ایشان از دولت استعمارگر انگلیس هم حمایت کرده است!
گفتم: از یک عنکبوت که قرص روانگردان مصرف کرده بود، پرسیدند؛ شغل شما چیه؟! جواب داد؛ مگه نمی بینی دارم قالیچه ابریشمی می بافم؟!




      

 ادعای زیر  که طی مناظره ای در شبکه چهارم سیما توسط یکی از شرکت کنندگان( زیبا کلام ببخشید زشت کلام) که البته از اساتید دانشگاه تهران نیز می باشد، مطرح گردید.                       «ایران معاصر در 200 سال گذشته مدیون دو شخصیت است یکی ضرب شمشیر آقا محمدخان و دیگری چکمه های رضاخان».
وی البته ضمن پذیرش دیکتاتور بودن رضاخان در عین حال اصرار داشت که رضاشاه با تمام وجود به کشور خدمت کرده است!
سخن اما به همین جا ختم نشد و با خطابی که مخاطب آن آنچنان مشخص نبود تصریح کرد که 30 سال است تاریخ را پر کرده اید از انگلیسی بودن رضاخان و فرضیه های دایی جان ناپلئونی، اما بدانید با این تئوری های توهم توطئه ای در تاریخ به هیچ نتیجه ای نمی رسید و باید از نگاه های «سیاه و سفید» و تقسیم افراد به «خادم و خائن» دست کشید.
وی همچنین در ادامه سلسله دفاعیات خود از رضاخان و نادیده انگاری نقش انگلستان در این مقطع از تاریخ معاصر ایران، در مقام پاسخ به یکی از حضار تأکید کرد: غیر از خدمات اقتصادی و صنعتی رضاشاه به ایران به نظر من یکی از بزرگترین اقدامات او تحقق هویت ملی ایران بود. مجموع این اظهارات چه برای آنان که به طور مستقیم شنیده اند و چه آنها که بخشی از آن را در سطور پیشین خواندند بی تردید بسیار آزار دهنده و توهین به هویت و ملیت ایرانیان محسوب خواهد شد. از همین روی این قلم نیز واکنش به آن را برخود فرض دانست اما نه به منظور پاسخ گویی، بلکه در جهت تبیین میزان انحراف این قبیل نظرات. زیرا این گونه ادعاها در حوزه تاریخ، آن چنان بی اساس و فاقد اعتبار است که ارزش پرداختن نداشته و به علاوه در کتب و مقالات متعدد و متکثر به تفصیل و به طور مستند بررسی و تبیین شده است و به رغم تصور این استاد دانشگاه تهران چنین مباحثی در تاریخ معاصر، توسط عده ای خاص و در این 30 سال طرح نشده بلکه اسناد و مدارک فراوانی برای اثبات آن وجود دارد که مدت هاست صفحات بسیاری از تاریخ را به خود اختصاص داده و به نظر می رسد برخلاف تصور این فرد خود ایشان است که دچار نوعی توهم توطئه است.
تلاش این استاد دانشگاه برای تطهیر انگلیس در تاریخ معاصر ایران اما شاید وجهی قابل توجه از اظهارات وی بود. این در حالی است که کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 جزء مسلمات و بدیهیات تاریخ بوده و بسیاری از دست اندرکاران این اقدام نیز بارها به آن اعتراف کرده اند.
سر اردشیر ریپورتر که از دوره ناصرالدین شاه به عنوان مسئول تشکیلات جاسوسی انگلستان در ایران فعالیت می کرد در مورد آشنایی با رضاخان در وصیت نامه خود می نویسد که از سال 1917 م با قزاقی به نام رضا آشنا شده و او را تحت تعالیم خود قرار داده است.
اردشیرجی ادامه می دهد که خود او رضاخان را به ژنرال «سر ادموند آیرونساید» معرفی کرده است.
آیرونساید سرلشکر ارتش انگلستان بود که چند ماه قبل از کودتا به ایران آمد و وظیفه داشت برای استقرار یک حکومت نظامی وابسته به انگلیس در ایران اقدام کند.
همچنین هماهنگی «هرمان نورمن کامرون» سفیر وقت انگلستان در ایران و دیگر اجزای سفارت انگلیس نظیر «والتر الکساندر اسمارت» دبیر دوم سفارت، «کلنل هیگ» و سرهنگ «هنری اسمایس» با کودتاچیان براساس اسناد موجود کاملاً محرز است.
حمایت های مالی بانک شاهنشاهی که از سرمایه خاندان یهودی ساسون ایجاد شد- و در آستانه کودتا سر «فیلیپ ساسون» مالک آن بود- از کودتا، کمک این بانک به تقویت و ترسیم وضعیت قوای قزاق به رهبری رضاخان میرپنج و پرداخت پول به کودتاچیان در هنگام عزیمت به تهران به علاوه روابط صمیمانه «جیمز مک مورای» رئیس این بانک در ایران با رضاخان موضوعاتی نیست که به این راحتی قابل انکار و نادیده گرفتن باشد.
اما گذشته از این شواهد متقن تاریخی که تنها به تیترهایی از آن در این نوشته اکتفا شد آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است و این قلم نیز در اصل به دنبال تبیین آن می باشد توجه به میزان انحراف این جعل و بدعت تاریخی است.
کلام حضرت امام خمینی ره اما در این میان بهترین معیار سنجش این انحراف است؛ ایشان در خصوص کودتای انگلیسی رضاخان فرمودند: از اول که رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیسی ها آوردند، آن وقت آمریکا خیلی قوی نبود، انگلیسی ها آوردند. در رادیوهایی- که آن وقت تحت فعالیت انگلیسی ها بود- من خودم شنیدم، که رضاخان را ما آوردیم در ایران؛ آوردیم و بعد به ما خیانت کرد بردیم او را! آوردن و بردن را خود آنها گفتند که ما کردیم این کار را! و مساله اینطور بود.
معمار کبیر انقلاب در جای دیگری نیز فرمودند: در طول این پنجاه سال که تمامش را من شاهد بودم، شاید شما سنتان اقتضا نکند، اما من تمام این پنجاه سال را از زمانی که رضاخان آمد اینجا و کودتای آن زمان را کرد، تا حالا ما شاهد این حکومت و طرز این حکومت و وضع اینها بودیم. رضاخان که آمد، این با دست انگلیسی ها آمد که بعد انگلیسی ها هم خودشان اقرار کردند این را، که ما این را آوردیم و چون از ما تخلف کرد حالا داریم می بریمش.
مسئله تحقق هویت ملی ایران نیز از جمله ادعاهای این استاد دانشگاه در مناظره تلویزیونی بود. وی حتی در مقام مجادله با یکی از شرکت کنندگان در این بحث تاکید کرد:
من به هویتی که از طریق رضاخان کسب کرده ام افتخار می کنم.
و اما، بعید است که خیانت های غیرقابل انکار رضاخان به اسلام و ایران و مردم ایران و وابستگی در حد نوکری وی به دولت انگلیس از جمله مواردی باشد که این به اصطلاح استاد دانشگاه به آن افتخار کرده است. بنابراین، تنها یکی از ویژگی های معروف و شناخته شده رضاخان باقی می ماند که افتخار به آن می تواند با مفاد اظهارات این - متاسفانه- استاد دانشگاه همخوانی داشته باشد و آن «بی سوادی» رضاخان است.
تاکید فراوان بر خادم بودن رضاخان میرپنج و ذکر لیستی از اقدامات اقتصادی و صنعتی وی در طول سلطنت البته همانگونه که ذکر شد بخش مهمی از دفاعیات این استاد دانشگاه را تشکیل می داد این در حالی است که گزارش های متعددی از باج گیری های رضاخان از دوره قزاقی وی در معابر و بازار وجود داشت، او پس از کودتا مجال بیشتری برای جولان دادن پیدا کرد و با رسیدن به سلطنت دیگر هیچ چیز مانع زیاده طلبی او نمی شد و میزان اموال و وسعت املاک غصبی رضاشاه به حدی رسید که برای اداره آنها «اداره املاک اختصاصی شاهنشاهی» ایجاد شد.
اسناد موجود حاکی از این است که برخی از باارزش ترین مراتع، باغ ها و زمین های مزروعی و دهات کشور به تصرف رضاشاه درآمد و بیش از شش هزار قریه و روستا در دفتر املاک اختصاصی به نام وی ثبت شد. برخی مطبوعات خارجی هم در آن دوران ضمن انعکاس اخبار اقدامات رضاشاه به طنز عنوان کرده بودند که «در ایران جانوری پیدا شده است که فقط زمین می خورد.»
فرمایشات حضرت امام خمینی(ره) در خصوص ماهیت این «خادم ملی!» هم کاملا مبین میزان تحریف در نظرگاه تاریخی این چهره دانشگاهی است؛
حضرت امام ره  در این زمینه تصریح دارند: زمان رضاشاه همه غارت ها را منحصر کردند به یک غارتگر! همه را سرکوب کردند، یک غارتگر جای همه نشست، آن غارت می کرد، پیشتر غارتگرها متعدد بودند. بعدش همه سرکوب شدند- آن هم به دستوری که از خارج داشتند همه را سرکوب کردند- و متمرکز شد قوا در یک نفر که آن هم غارتگر بود!
در پایان و البته در پاسخ به ادعاهای مطرح شده در رابطه با خدمات متعدد رضاشاه، تنها به یک موضوع اکتفا کرده و نتیجه گیری به خوانندگان محول می شود.
مسئله احداث راه آهن شاید یکی از اصلی ترین مستندات این افراد باشد که در این رابطه باید اشاره داشت راه آهن جنوب به شمال تنها برای رفع نیازهای انگلیسی ها احداث گردید. این خط آهن اگرچه بی فایده نبوده و نیست ولی احداث آن به رضاخان ربطی نداشته است.





      

مقوله ی حجاب و رعایت عفاف در جامعه، از مهمترین موضوعاتی است که برخی کم توجهی ها نسبت به آن، طی سالیان اخیر، وضعیت جامعه را به مرحله ی بسیار حساس و خطرناک کشانده است. در این زمینه،چندی است به لحاظ اهمیت موضوع، دریک ستون ثابت، وظایف دستگاه های مختلف در این زمینه که سالهاست از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی کشور، با عنوان “راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب“ رسما ابلاغ شده است را مرور کرده و قضاوت در مورد میزان عملکرد و پایبندی دستگاه ها به وظایفشان را برعهده ی همه ی وجدان های بیدار،می گذاریم
همچنین آشنایی با این قوانین، می تواند امت حزب الله و عناصر غیور جامعه را درپی گیری و مطالبه وظایف مسئولین در مورد مبارزه با بی حجابی و گسترش فرهنگ عفاف وحجاب یاری کند:

وظایف وزارت مسکن و شهرسازی
- کوشش در جهت تقویت و ترویج شهرسازی و معماری اسلامی به طوری که ارزش های اخلاقی و دینی ملاک عمل بوده و همواره در طراحی های شهری منظور گردد.
- تشکیل کمیسیون معماری و طراحی شهری به منظور یافتن راهکارهایی جهت رعایت اصول و ارزش های معماری و شهرسازی ایران.
- اختصاص واحد مسکونی به ائمه جماعات و طلاب علوم دینی در مجتمع های بزرگ مسکونی - احداثی این وزارتخانه - به منظور ترویج معارف و فرهنگ اسلامی.
- پیشنهاد اصلاح ماده ی 8 قانون تملک آپارتمان به شرح ذیل:
در هر ساختمان مشمول مقررات این قانون، در صورتی که عده ی مالکین بیش از سه نفر باشد، مجمع عمومی مکلفند مدیر یا مدیرانی از بین خود یا خارج، انتخاب نمایند. هماهنگی نظم و اداره ی امور ساختمان، به نحوی که آسایش ساکنین آن تامین شده و از امور خلاف قانون، اخلاق و شئونات اسلامی جلوگیری به عمل آید، به عهده ی مدیر ساختمان است و گواهی مدیر در این زمینه، برای مراجع انتظامی، ضابطین دادگستری و مراجع قضایی معتبر خواهد بود و طرز انتخاب مدیر از طرف مالکین، وظایف و تعهدات او و امور مربوط به مدت مدیریت و سایر موضوعات مربوطه در آئین نامه ی این قانون، تعیین خواهد شد.
                                                                                      
وظایف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری:
1- ترویج فرهنگ عفاف در حوزه ی سازمان و ادارات تابعه در سراسر کشور و نظارت بر رعایت حجاب اسلامی توسط شاغلین آن سازمان.
2- تهیه و تدوین دستورالعمل اجرایی توسط دفتر تدوین استانداردهای فنی و نظارت سازمان جهت: الف) دفاتر خدمات سیاحتی و گردشگری ب) اماکن اقامتی و پذیرایی وابسته ج) موزه ها و بناهای تاریخی (اعم از داخلی و خارجی) و... به منظور تعمیم فرهنگ عفاف در اماکن تحت نظارت بر حفظ حجاب اسلامی توسط کارکنان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و عدم ارائه خدمات به مراجعین مختلف(افراد بدحجاب و بی حجاب)
.





      

 

 

 تمام تیمچه ها پر شد از نقاب فروش
زمانه ای ست که حلاج شد، طناب فروش
الا شما که به ییلاق خورد و خواب شدید
هماره اجرشما باد با کباب فروش
من از قبیله ی عباس های تشنه لبم
تو از تبار همین گزمکان آب فروش
بگو بلند شود موج غیرت دریا
چنان که باز شود مشت هر حباب فروش
سلام بر همه الا به قلب مغلوبان
سلام بر همه الا به انقلاب فروش
شما که خون دل خلق را پیاله شدید
شرور، شمایید یا شراب فروش؟





      
<   <<   6   7   8      >