نفربر با تکانی از جا کنده شد و به راه افتاد. هر چه سلام و صلوات که به

ذهن‌مان رسید، نذر کردیم تا سالم از سه‌راه مرگ رد شود. همین که به سه‌راه رسید، 

تانکی که همچون گرگی گرسنه در کمین نشسته بود، از سمت چپ به طرفش شلیک کرد.

روستای جبله+ شهید علیرضا وظیفه دوست 






برچسب ها : جنگ  ,  جبهه  ,  خاطرات رزمندگان  ,