باید تحمل کنم. پرستار مینشیند. حرف میزند. عکسهای رادیولوژی
را در میآورد.ترکشها را میشمارد:یک، دو، سه، چهار، پنج،
شش، هفت، هشت، نه، ده و... با دقت میشمارد؛ نود و سه تا دقیق.
باید تحمل کنم. پرستار مینشیند. حرف میزند. عکسهای رادیولوژی
را در میآورد.ترکشها را میشمارد:یک، دو، سه، چهار، پنج،
شش، هفت، هشت، نه، ده و... با دقت میشمارد؛ نود و سه تا دقیق.
سلام به دوستان این هم چند کلیپ زیبا از شهدا و رزمندگان روستای جبله در دوران دفاع مقدس
برای دانلود روی هر عکس کلیک کنید
مداح ناشی
داخل اتوبوس هم دست بردار نبود چپ و راست،وقت و بی وقت زیارت عاشورا می خواند.حتی اگر مجلس شادی بود،گریز می زد به صحرای کربلا.مداح شروع به صحبت کرد و از ما خواست واقعه را پیش چشم خود مجسم کنیم و دل هایمان را روانه میدان کربلا .قصد داشت ه صورت سمعی و بصری ،جزء جزء ماجرا را توضیح دهد بلند گفت: " همه اهل بیت کنار خیمه منتظر ند،ذوالجناح آمد" سپس صدای شیهه ی اسب را در آورد وسط روضه از ته ماشین یک نفر زد زیر خنده،صدای بچه های دیگر نیز بلند شد