سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

 

 

ملک فهد - کافر - وهابی - ارهابی - سعودی





      

حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: ولایتی که برای پیغمبر اکرم(ص) و ائمه(ع) می باشد، برای فقیه هم ثابت است.در این مطلب هیچ شکی نیست...
همان اختیارات و ولایتی را که حضرت رسول و دیگر ائمه صلوات الله علیهم در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران ،گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند،خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است، منتهی شخص معینی نیست، روی عنوان: (عالم عادل) است..
.





      

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: هنگامی که زمان ظهور فرا می رسد، ندا کننده ای از آسمان ندا می دهد: هان ای مردم، ای جوانان، ای شیعیان، ای شایسته ترین و والاترین امت محمد(ص)، اینک خود را به مکه برسانید. آنگاه، یاران بلند آوازه ی مهدی(عج) که در آسمان شناخته شده و در زمین ناشناخته اند، از نقاط مختلف زمین به سوی مکه حرکت می کنند ، آنان نام بلند آوازه ی حسین(ع) را بر لب دارند و شعار ویژه ی آنان(یالثارات الحسین) است...

بحارالانوار/ ج 52/ص308





      


وقتی در نماز عید فطر امسال، همگان نجوای(اللهم اهل الکبریاء و العظمه) را آغاز کردند، گویی در خاطر علی، یاد یاران، شاید هم پیرجماران، زنده شد و باران اشک از چشمانش سرازیر شد...
می دانم اشکی اینچنین، میوه ی مظلومیت است و درخت مظلومیت میوه دار نمی شود ، مگر با آبیاری خون دل...
و تو چه می دانی خون دل چیست؟...
خون دل یعنی: فریاد (این عمار) زدن و از دوستان قدیم، جواب سربالا شنیدن...
خون دل یعنی ضجه در فراق عمار، مالک ذوشهادتین...
راوی می گوید وقتی مولایمان امیرالمؤمنین(ع) پس از جنگ صفین، دردمندانه ندای (این عمار) سر می داد، اشک از چشمان مبارکش بر زمین می ریخت...
راوی، کجایی که غربت علی، پایان ندارد؟...
راوی، باز هم بگو و در کارنامه ی مظلومیت آل علی(ع) بنویس که در شوال 1432 ، فرزندش در قنوت نماز عید فطر ، اشک مظلومیت از دیدگان می ریخت....
در این خطبه ها، امام خامنه ای با بغضی جانسوز، از فلسطین و از پاکستان و از مظلومیت همه ی مسلمین جهان گفت، اما از خودش نگفت و از بی وفایی یاران و...
بنگر(رحمآء بینهم) را
تکرار تب غدیر خم را
امروز علی،غریب و تنهاست
آماج هجوم اهرمن هاست
او کیست؟ گلی ز باغ زهرا
پرورده ی درد و داغ زهرا
او نور دل بسیجیان است
چون مادر خویش، مهربان است
چشمانش بوی عشق دارد
مستی ز سبوی عشق دارد
چون فاطمه پشتوانه ی اوست
تا هستم و هست، دارمش دوست
(شعر از زنده یاد حاج محمد رضا آقاسی)





      

تفسیر سوره قدر...
انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5)...

دانشنامه قرآن کریم
تفسیر سوره قدر
سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد
سوره قدر آیات 1 - 5
بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5).
ترجمه آیات
به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).
و تو چه مى‏دانى شب قدر چیست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشت‏خلق) نازل مى‏شوند(4).
این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).
بیان آیات
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مى‏کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مى‏داند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مى‏شوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مى‏تواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(ص)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مى‏روند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت‏بنى امیه است).
"انا انزلناه فى لیلة القدر"
ضمیر در"انزلناه"به قرآن برمى‏گردد، و ظاهرش این است که: مى‏خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.
و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مى‏فرماید: "و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست‏سوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیات این مى‏شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا" (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مى‏کند، و همچنین آیه زیر که مى‏فرماید: "و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت‏به فؤادک و رتلناه ترتیلا" (3) .
و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفته‏اند: معناى آیه"انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خداى تعالى آیه‏اى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمى‏شود بجز آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن" (5) که مى‏فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مى‏شود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب‏هاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مى‏شود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مى‏گذرد.
در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازه‏گیرى است، پس شب قدر شب اندازه‏گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى‏سازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر است‏بر این معنا دلالت دارد: "فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمة من ربک" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند.
و از این استفاده مى‏شود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مى‏شود.
براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه"یفرق"به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مى‏رساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نیز فرموده: "ملائکه در آن شب نازل مى‏شوند"مؤید این معنا است.
پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفته‏اند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمى‏شود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفته‏اند: تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مى‏شد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سال‏هاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مى‏شود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.
بعضى (11) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.
بعضى (12) دیگر گفته‏اند: کلمه"قدر"به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده‏اند که زمین با نزول ملائکه تنگ مى‏گردد.و این دو وجه به طورى که ملاحظه مى‏کنید چنگى به دل نمى‏زند.
پس حاصل آیات مورد بحث‏به طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مى‏شود، البته منظورمان" احکام"از جهت اندازه‏گیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمى‏شود؟ در پاسخ مى‏گوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: " یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب" (13) .
علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضى‏ها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مى‏آید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشت‏با این وجه سازگار نیست.
"و ما ادریک ما لیلة القدر"
این جمله کنایه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اینکه ممکن بود در نوبت دوم ضمیر لیلة القدر را بیاورد، خود آن را تکرار کرد.واضح‏تر بگویم، با اینکه مى‏توانست‏بفرماید: "و ما ادریک ما هى، هى خیر من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود کلمه را آورد و فرمود: "و ما ادریک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر".
"لیلة القدر خیر من الف شهر"
این جمله به طور اجمال آنچه را که در جمله"و ما ادریک ما لیلة القدر"بدان اشاره شده بود، یعنى عظمت آن شب را بیان مى‏کند، و مى‏فرماید: بدین جهت گفتیم آن شب مقامى ارجمند دارد که از هزار شب بهتر است.
و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کرده‏اند بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همین معنا است، چون همه عنایت قرآن در این است که مردم را به سوى خدا نزدیک، و به وسیله عبادت زنده کند، و زنده‏دارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممکن است همین معنا را از آیه سوره دخان نیز استفاده کرد، چون در آنجا شب قدر را پر برکت‏خوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (14) .البته در این میان معناى دیگرى نیز هست، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده خواهد آمد.
"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"
کلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است که از عالم امر است و خداى تعالى در باره‏اش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چیز به معناى رخصت دادن در آن است، و یا به عبارت دیگر اعلام این معنا است که مانعى از این کار نیست.
و کلمه"من"در جمله"من کل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرین به معناى باء است.
بعضى (17) دیگر گفته‏اند: به معناى خودش است، یعنى ابتداى غایت، ولى سببیت را هم مى‏رساند، و آیه را چنین معنا مى‏دهد: "ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مى‏شوند".
بعضى (18) دیگر گفته‏اند: باء براى تعلیل به غایت است، و معنایش این است"ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند، براى خاطر اینکه هر امرى را تدبیر کنند".
لیکن حق مطلب این است که: مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد که آیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" (19) تفسیرش کرده، حرف"من"براى ابتدا خواهد بود، و در عین حال سببیت را هم مى‏رساند، و به آیه چنین معنا مى‏دهد: "ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند، در حالى که نزولشان را ابتدا مى‏کنند و هر امر الهى را صادر مى‏نمایند".
و اگر منظور از امر مذکور هر امر کونى و حادثه‏اى باشد که باید واقع گردد، در این صورت حرف"من" به معناى لام تعلیل خواهد بود، و آیه را چنین معنا مى‏دهد: ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند براى خاطر تدبیر امرى از امور عالم.
"سلام هى حتى مطلع الفجر"
در مفردات گفته: کلمه"سلام"و"سلامت"به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است (20) .
پس جمله"سلام هى"اشاره است‏به اینکه عنایت الهى تعلق گرفته است‏به اینکه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود که به سوى او روى مى‏آورند، و نیز به اینکه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به این معنا که عذابى جدید نفرستد.و لازمه این معنا آن است که طبعا در آن شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود، همچنان که در بعضى از روایات هم به این معنا اشاره رفته است.
ولى بعضى (21) از مفسرین گفته‏اند: مراد از کلمه"سلام"این است که: در آن شب ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند سلام مى‏دهند.برگشت این معنا هم به همان معناى اول است و این دو آیه یعنى آیه"تنزل الملئکة و الروح"تا آخر سوره در معناى تفسیرى است‏براى آیه قبلى که مى‏فرمود"لیلة القدر خیر من الف شهر".
بحث روایتى
در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت آورده که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که در عهد انبیاء بوده و امر بر آنان نازل مى‏شده و چون از دنیا مى‏رفتند نزول امر در آن شب تعطیل مى‏شده است؟فرمود: نه بلکه شب قدر تا قیامت هست (22) .
مؤلف: در این معنا روایات زیادى از طرق اهل سنت نیز آمده (23) .
و در مجمع البیان است که از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده که گفت: از امام صادق(ع)از شب قدر پرسیدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بیست و یکم و بیست و سوم جستجویش کن (24) .
مؤلف: در معناى این روایات روایاتى دیگر نیز هست، و در بعضى از اخبار تردید بین دو شب شده، یکى بیست و یکم و دیگرى بیست و سوم، مانند روایتى که عیاشى از عبد الواحد از امام باقر(ع)روایت کرده (25) . و از روایاتى دیگر استفاده مى‏شود که شب قدر خصوص بیست و سوم است، و اگر معینش نکرده‏اند به منظور تعظیم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نکنند (26) .
و نیز در تفسیر عیاشى در روایت عبد الله بن بکیر از زراره از یکى از دو امام باقر و صادق(ع)آمده که فرمود: شب بیست و سوم همان شب جهنى است، و حدیث جهنى این است که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم: منزل من از مدینه دور است، دستورم بده در شب معینى داخل مدینه شوم فرمود: شب بیست و سوم داخل شو (27) .
مؤلف: حدیث جهنى که نامش عبد الله بن انیس انصارى بود، از طرق اهل سنت نیز روایت‏شده، و سیوطى آن را در الدر المنثور از مالک و بیهقى نقل کرده (28) .
و در کافى به سند خود از زراره روایت کرده که گفت: امام صادق(ع) فرمود: تقدیر در نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است (29) .
مؤلف: در این معنا هم روایات دیگرى هست (30) .
پس معلوم شد آنچه همه روایات مختلفى که از ائمه اهل بیت(ع)وارد شده در آن اتفاق دارند این است که: شب قدر تا روز قیامت‏باقى است، و همه‏ساله تکرار مى‏شود، و نیز لیلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نیز یکى از سه شب نوزده و بیست و یک و بیست و سه است.
و اما از طرق اهل سنت روایات به طور عجیبى اختلاف دارند که به هیچ وجه نمى‏شود بین آنها را جمع کرد، ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم است، و در آن شب بوده که قرآن نازل شده.از خوانندگان محترم هر که بخواهد آن روایات را ببیند باید به تفسیر الدر المنثور و سایر جوامع حدیث مراجعه کند.
و در الدر المنثور است که خطیب از ابن مسیب روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص)فرمود: در خواب به من نشان دادند که بنى امیه بر منبرم بالا مى‏روند، و این معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در این مناسبت‏سوره"انا انزلناه فى لیلة القدر"را نازل کرد (31) .
مؤلف: نظیر این روایت را خطیب هم در تاریخ خود از ابن عباس آورده.و ترمذى و ابن جریر، طبرانى، ابن مردویه و بیهقى هم روایتى در معناى آن از حسن بن على نقل کرده‏اند (32) .و در این میان روایات بسیارى در این معنا از طرق شیعه از ائمه اهل بیت(ع) نقل شده، و در آنها آمده که خداى تعالى لیلة القدر را که بهتر از هزار ماه سلطنت‏بنى امیه است‏به عنوان تسلیت‏به رسول خدا(ص)عطا فرمود (33) .
و در کافى به سند خود از ابن ابى عمیر از عده‏اى راویان از امام صادق(ع) روایت آورده که گفت: بعضى از اصحاب ما امامیه که به نظرم مى‏آید سعید بن سمان بود از آن جناب پرسید: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اینکه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش یک شب قدر است)، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد (34) .
و در همان کتاب به سند خود از فضیل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روایت کرده که از امام باقر(ع)از معناى آیه"انا انزلناه فى لیلة مبارکة"سؤال کرد، فرمود بله شب قدر که همه‏ساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجدید مى‏شود شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است که خداى تعالى در باره‏اش فرموده: "فیها یفرق کل امر حکیم".
آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد تقدیر مى‏شود، چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه معصیت، و چه فرزندى که قرار است متولد شود، و یا اجلى که بنا است فرا رسد، و یا رزقى که قرار است(تنگ و یا وسیع)برسد، پس آنچه در این شب مقدر شود، و قضایش رانده شود قضایى است‏حتمى، ولى در عین حال مشیت‏خداى تعالى در آنها محفوظ است(و خدا با حتمى کردن مقدرات، العیاذ بالله به دست‏خود دست‏بند نمى‏زند).
حمران مى‏گوید: پرسیدم منظور خداى تعالى از اینکه فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چیست؟ فرمود عمل صالح از نماز و زکات و انواع خیرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خیر مؤمنین را مضاعف نمى‏کرد، مؤمنین بجایى نمى‏رسیدند، ولى خدا پاداش حسنات ایشان را مضاعف مى‏کند (35) .
مؤلف: منظور امام از اینکه فرمود: "ولى در عین حال مشیت‏خداى تعالى در آنها محفوظ است"، این است که قدرت خداى تعالى همیشه مطلق است، او هر زمان هر کارى را بخواهد مى‏کند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى کرده باشد، و خلاصه حتمى کردن یک مقدر قدرت مطلقه او را مقید نمى‏کند، او مى‏تواند قضاى حتمى خود را هم نقض نماید هر چند که هیچ وقت چنین کارى را نمى‏کند.
و در مجمع است که از ابن عباس از رسول خدا(ص)روایت شده که فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائکه‏اى که ساکن در سدرة المنتهى هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مى‏شوند، در حالى که جبرئیل به اتفاق سایر سکان نامبرده پرچم‏هایى را به همراه دارند، یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سینا نصب مى‏کنند، و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى در این نقاط نمى‏ماند مگر آنکه جبرئیل به او سلام مى‏کند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت‏خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد (36) .
و در تفسیر برهان از سعد بن عبد الله روایت کرده که به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت: با امام صادق(ع)بودم که سخن از پاره‏اى خصائص امام در هنگام ولادت به میان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود امام مستوجب روح بیشترى مى‏گردد.عرضه داشتم فدایت‏شوم مگر روح همان جبرئیل نیست؟فرمود: روح از جبرئیل بزرگتر است، و جبرئیل از سنخ ملائکه است، و روح از آن سنخ نیست، مگر نمى‏بینى خداى تعالى فرموده: "تنزل الملئکة و الروح"پس معلوم مى‏شود روح غیر از ملائکه است (37) .
مؤلف: روایات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسیار زیاد است، (که ما در اینجا مختصرى از آن را آوردیم)، و در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر شده، از قبیل این که: صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مى‏کند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و لیکن چون این علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنین است، لذا از ذکر آن روایات خوددارى نمودیم.
پى‏نوشت‏ها:
1- سوگند به کتاب مبین، ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم مى‏باشد، تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع این قرآن را ما نازل کردیم.سوره اسراء، آیه 106.
3- آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه‏اش کردیم.سوره فرقان، آیه 32.
4- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آیه 185.
6- در آن شب هر حادثه‏اى که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و محدود مى‏گردد، این امرى ست‏خلف ناپذیر، امرى است از ناحیه ما که این ماییم فرستنده رحمتى از ناحیه پروردگارت.سوره دخان، آیه 6.
7- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
9- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را که از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند، و کتاب تغییر ناپذیر نزد او است.سوره رعد، آیه 39.
14- ما آن را در شب مبارکى نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.
15- بگو روح از امر پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.
16 و 17 و 18- روح المعانى، ج 30، ص 196.
19- فرمان نافذ خدا(در عالم)چنین است که وقتى اراده خلقت چیزى را بکند به محض اینکه بگوید باش، موجود مى‏شود.سوره یس، آیه 82.
20- مفردات راغب، ماده"سلم".
21- روح المعانى، ج 30، ص 197.
22- تفسیر البرهان، ج 4، ص 488، ح 26.
23- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
24 و 25 و 26 و 27- مجمع البیان، ج 10، ص 519.
28- الدر المنثور، ج 6، ص 373.
29- فروع کافى، ج 4، ص 159، ح 9.
30- نور الثقلین، ج 5، ص 627.
31- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
32- الدر المنثور، ج 6، ص 371.
33- نور الثقلین، ج 5، ص 621 - 623.
34- فروع کافى، ج 4، ص 157، ح 4.
35- فروع کافى، ج 4، ص 157، ح 6.
36- مجمع البیان، ج 10، ص 520.
37- تفسیر برهان، ج 4، ص 481، ح 1.
تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 559
علامه سید محمد حسین طباطبائى





      

 

در حاشیه ی فاصله طبقاتی تابستانی!!





      

 

حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند:
• این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است.البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه ی عالم است و بعد از ایشان، فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است. لکن زیادی فضایل معنوی،اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه صلوات الله علیهم در تدارک و بسیج سپاه ،تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمین داشتند،خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است، منتهی شخص معینی نیست،روی عنوان عالم عادل است...

 





      

ادامه از راه‌ها و ابزارهای فتنه در جامعه(1)

5- گسترش شایعات برای تفرقه‌افکنی
یکی از راه‌هایی که جنگ روانی و سرد (فتنه)،این شایعه‌های تفرقه افکن. قرآن می‌گوید که می‌آمدند می‌گفتند که: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ» (آل عمران/173) دشمن آمده ناوگانش از خلیج فارس آمده است. نمی‌دانم قرار است چه شود؟ قرار است چه شود؟ قرآن می‌گوید: اینها «وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَة» (احزاب/60) «مُرجِفون، رَجَفَ، تَرجِفُ» در قرآن آمده است. «تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» (نازعات/6) در قرآن هست. یعنی زلزله می‌اندازد. یک زلزله‌ی روانی می‌اندازند؟ سه روز دیگر بیشتر گندم در سیلوها نیست. می‌دانی چه شد؟بنا شده چنین شود. یک اخبار و شایعاتی را پخش می‌کنند، برای اینکه دل مردم را خالی کنند. این هم یکی از ابزار جنگ است. کلمات چند پهلو و کلّی گویی! کلمات چند پهلو و کلّی گویی! البته کلّی گویی یک جایی جلوی فتنه را می‌گیرد، باید کلّی گفت. کلّی گویی کرد. یک جایی اگر راست بگویی، مثلاً می‌گویند: آقا نظر شما راجع به فلانی چیست؟ می‌خواهد ببیند من چه می‌گویم، فتنه کند. بگو: حالا چه کار داری. این سؤال را از کس دیگر بپرس. در هر شهری من می‌روم این برای من پیش می‌آید. حاج آقا نظر شما درباره‌ی فلانی چیست؟! می‌گویم: آقا این سؤال را از کس دیگر بپرس. چون می‌دانم می‌خواهد این را از من بگیرد، بگوید: قرائتی چه گفت.
فرعون می‌خواست فتنه کند. به موسی گفت: الآن پدر من کجاست؟ خوب پدر فرعون در جهنّم است. فرعون گفت: «فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى‏» (طه/51) نیاکان ما کجا هستند؟ موسی چه بگوید؟ بگوید: نیاکان تو در جهنّم است. فرعون می‌گوید: ببینید، ببینید، چطور به من جسارت می کند. می‌گوید: پدر سوخته گفت: حالا چه کار به پدرت داری؟ «قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فی‏ کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى‏» (طه/52) خدا می‌داند کجاست؟ ما چه کار به مرده‌ها داریم؟ یعنی گاهی وقت‌ها یک سؤالاتی می‌کنند، این سؤالات بو دارد. سؤالاتی که بو دارد جواب ندهید.
6- تحریف و تقطیع اخبار و گزارش‌ها
تقطیع اخبار یا دست بردن در اخبار، اخبار را وقتی می‌خواهد دست ببرد، تقطیع می‌کند. حز‌ب الله به اسرائیل حمله کرد. یا حزب الله متقابلاً به اسرائیل حمله کرد. یک کلمه‌ی متقابلاً بنویسیم یا برداریم. چقدر معنا فرق می‌کند. اگر گفتیم: حمله کرد، مردم می‌گویند: ببین حزب الله تجاوز کرده است. حمله کرده است. اگر گفتیم: متقابلاً حمله کرد، یعنی موشک جواب موشک است. یک کلمه‌ی متقابلاً را حذف می‌کند، تا یک فتنه‌ای درست کند. اخبار را تقطیع می‌کند.
خوب، تحریف حالا تحریف لازم نیست تحریف لفظی باشد. تحریف معنوی می‌کند. معنای صبر چیست؟ صبر یعنی هرچه در سرت زدند، بگو: حواله‌ات به حضرت عباس نه. «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ» (مدثر/7) کلمه‌ی «اِصبر» یعنی هم قیام کن، هم مقاومت کن. صبر یعنی مقاومت. مقاومت در کنار قیام. «زهد» یعنی چه؟ تو که اهل دنیا نیستی. من اهل دنیا نیستم یعنی چه؟ یعنی حق مرا تو بخوری؟نه تو آدم زاهدی باش. دنیا ارزش ندارد.یعنی تو بخوری؟ معنای زهد چیست؟ پس تحریف معنا !
معنای تقوا چیست؟ وقار، آخر شما که آدم با وقاری بودی. معنای وقار این نیست که آدم دائم ساکت باشد. فاطمه‌ زهرا وقار داشت. در مسجد پیغمبر رفت سخنرانی کرد. زینب کبری وقار داشت. در کوفه و شام سخنرانی کرد. معنای وقار سکوت نیست. گاهی باید نعره کشید. گاهی باید فریاد زد. اصلاً گاهی باید تند حرف زد. در نهج‌البلاغه یک چیزهایی داریم که من اگر یکی را بگویم... البته مردم ما خوب هستند، ولی حضرت امیر به آدم‌های نااهل یک چیزهایی گفته است. گفته: «لَا أَبَا» «أَب» یعنی پدر! «لَا أَبَا» بی‌پدرها! «لَا أَبَا لَکُم‏» (بحار الانوار/ج 18/ص204) ای بی‌پدرها! «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال‏» (بحار الانوار/ج34/ص64) ای مرد نماهای نامرد! «یا اشباه بلا ارواح» لاشه‌های بی‌روح! «قُبحاً لکم»، «تبّاً لکم» خود خدا می‌گوید: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ» (مسد/1)
معنای وقار این نیست که آدم تند حرف نزند. آخر قرآن گفته: «قَوْلاً لَیِّنا» (طه/44) قرآن کجا گفته: « قَوْلاً لَیِّنا» دفعه‌ی اول موسی گفت: «قَوْلاً لَیِّنا» این دفعه‌ی اول بود که خدا به موسی گفت: موسی نزد فرعون برو، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنا» (طه/44) نرم حرف بزن. کدام آیه داریم که دفعه‌ی سی‌ام هم نرم حرف بزن؟ دفعه‌ی سی‌ام بگو: خفه‌شو! خود خدا می‌گوید: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/3) خودت ابتر هستی. ننه و جد و آبادت ابتر است. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» (بقره/13) خودت خُل هستی. این «قَوْلاً لَیِّنا» برای دفعه‌ی اول است. من یکبار تند با کسی حرف زدم، ولی دیدم یک آقایی آمده گفته: آقا شما که معلم قرآن هستی مگر قرآن نمی‌گوید: «قَوْلاً لَیِّنا»؟ گفتم: «قَوْلاً لَیِّنا» کجا؟ چه کسی به چه کسی گفته است؟ «قَوْلاً لَیِّنا» برای موسی در اولین برخورد است. اما وقتی سی بار می‌گویی، گوش نمی دهد، دیگر باز هم سی‌و یکم هم «قَوْلاً لَیِّنا» خدا در قرآن می‌گوید: «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/159) خدا و تمام فرشته‌ها و جن و انس بر او همیشه لعنت کنند. ما مرده‌باد داردیم. زنده باد هم داریم! آدمی اگر وارد نباشد، گاهی با یک آیه که خدا گفته: «قَوْلاً لَیِّنا» اسلام گفته: صبر کن. اسلام گفته: دنیا ارزش ندارد. اسلام گفته: باوقار باش. یعنی به اسم صبر و وقار و اینها مردم را به انزوا و تحمّل و نمی‌دانم ذلّت پذیری می‌کشاند.
استفاده از واژه‌های خوب برای فتنه اندازی:، صبر، تقوا، تقیّه، ببین فلانی چه آدم خوبی است. ببین فلانی را چقدر همه دوست دارند. ببین فلانی چه آدم با وقاری است.
یک جوانی را آوردند که مشغول یک کار بدی بود. نزد حضرت علی آوردند، گفتند: آقا ما شاهد بودیم که ایشان فلان کار را کرد. حضرت علی یک سیلی در گوش جوان زد. گفت: دیگر از این کارها نکنی. بعد که سیلی زد گفت: بیا! مثل اینکه همسر نداری. گفت: خوب بله اگر همسر داشتم این کار را نمی‌کردم. گفت: این پول را بگیر و برو ازدواج کن. یعنی هم سیلی زد... نه فقط پول بدهیم که هرکس هر غلطی بخواهد بکند، نه فقط سیلی بزنیم...
عرض کنم به حضور جنابعالی که دروغ می‌گویند. همینطور یک چیزی می‌گویند، با دروغ! قرآن گفته: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) هرچه شنیدید، تحقیق کنید. هرچه شنیدید تحقیق کنید. نه باور کنید. زودباوری بد است. نه رد کنید. یکوقت می‌بینی، عکسش چاپ شد. سندش چاپ شد. هرچه شنیدید نه بگویید: بله، نه بگویید: نخیر!
پیش‌گویی، تحلیل، آمارهای یأس آور، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: اگر اخباری به دست شما رسید، هیچ جا پخش نکنید. آنها را به کارشناس بدهید، کارشناسان عالمی که اهل استنباط هستند. و بتوانند تحلیل کنند که این هست یا نیست.
تکرار و مراوده، اینکه به شیطان «خنّاس» می‌گویند، خنّاس یعنی می‌آید هل بدهد مقاومت می‌کنی، می‌رود. دفعه‌ی دوم می‌آید. مرتب می‌گویی: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» می‌رود دوباره می‌آید. این خناس یعنی می‌رود و برمی‌گردد. دائم پنهان می‌شود و پیدا می‌شود. «الْجَوارِ الْکُنَّسِ» (تکویر/16) یعنی ستاره‌هایی که خورشید کنار می‌رود، پیدا می‌شوند. خورشید طلوع می‌کند ناپیدا می‌شوند. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» (ناس/4) یعنی آنقدر مراوده می‌کند. می‌آید و می‌رود، می‌آید و می‌رود تا بالاخره این را به دام بیادازد. چون گاهی وقت‌ها چوب سفت است. با یک تبر نمی‌شکند. آنقدر می‌زند تا این بشکند. قند را که خانم می‌خواهد بشکند، یکبار می‌زند نمی‌شکند. اینقدر می‌زند تا بشکند. «خنّاس» یعنی مراوده! بیان را عوض می‌کند. قیافه را عوض می‌کند. لحن را عوض می کند. رفیق‌ها را عوض می‌کند. از هر دری وارد می‌شود برای این.
استفاده از هنر، عکسش را قشنگ چاپ می‌کند. سور‌های خوبی می‌دهد. انتخابات است دیگر. استفاده از هنر! سامری یک گوساله درست کرد، از طلاها یک مجسمه ساخت، مجسّمه‌ی گوساله، طوری درست کرد که باد که وارد آن می‌شد مثل این سوتک‌هایی که می‌زنی صدا می‌کند، این باد که وارد این لوله‌ها می‌شد، صدا می‌کرد. گفت: «هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏» (طه/88) خدا همین است. یک عده را سراغ گوساله پرستی برد. بالاخره سامری هنرمند بود. سامری هنرمند بود. از هنرش استفاده کرد. تزیین‌ها، عکس‌ها، الفاظ، چهره‌ها مهم است.
طرح مسائل تفرقه افکن، قرآن درباره‌ی تفرقه، می‌گوید: «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» (قصص/4) شیعه، یعنی گروه گروه،شیعه و سنّی، شمالی و جنوبی، یزدی و اصفهانی، عرب و عجم، ترک و لُر و فارس و نمی‌دانم بلوچ و «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» هرکس هر حرفی بزند، و هر حرکتی بکند، که قبیله‌ها، محلّه‌ها، شهرها، آدم‌ها را در مقابل هم شاخ به شاخ کند، تعصّب به وجود آورد، تعصّب را تشدید کند، این فرعون است. چون قرآن می‌گوید: «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» فرعون برنامه‌اش این بود که بین گروه‌ها، بین مردم، مردم را گروه گروه می‌کرد.
7- دعوت قرآن به وحدت ادیان آسمانی
در مقابل این ما باید دعوت به وحدت کنیم. ما با یهودی‌ها و مسیحی‌ها، قرآن می‌گوید: به یهودی‌ها بگویید: مشترکات که داریم، هردو خدا را که قبول دارند، یهود و مسیحیت و اسلام، خدا را که قبول دارند. بیاییم در خدا مشترک شویم. هردو قبول داریم. بیایید در خدا و معاد شریک شویم. حالا پیغمبر شما به موسی می‌رسید می‌ایستید. آنها به عیسی می‌رسند، می‌ایستند. ما می‌گوییم: نه! آنها را قبول داریم، پیغمبر هم قبول داریم. ما هرچه شما قبول دارید، قبول داریم یک چیزی هم اضافه! چون که صد آمد، نود هم پیش ماست. آنوقت ما شیعه و سنی که مشترکاتمان زیاد است. قبله‌مان هم یکی است. نمازمان هم یکی است. قرآن‌مان هم یکی است. نمی‌دانم پیغمبرمان یکی است. کتاب ما یکی است. روایات و سنّت نبوی ما یکی است. ما در چند مسئله اختلاف داریم. خدا می‌گوید: حتی با یهودی‌ها و مسیحی‌ها «تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ» (آل عمران/64) به یهودی می‌گوید: بابا در مشترکات بیایید با هم باشیم.
این تنوّع و ماساژ تبلیغاتی مسئله‌ی مهمی است. به قول قرآن می‌گوید که: «صَرَّفْنَا الْآیات‏» (احقاف/27) یعنی آیات را با بیان‌های مختلف گفتیم. مثبت دارد، منفی هم دارد. ما برای فتنه خیلی باید چشم‌مان را باز کنیم. هیچ راهی برای نجات از فتنه نداریم، جز اینکه دستمان را در دست آدم‌هایی بگذاریم که باسوادترین آدم‌ها هستند. با تقوا ترین آدم‌ها، بی‌هوا و هوس‌ترین آدم‌ها، او ما را بیمه می‌کند. هیچ جای دیگر هم نرویم.
  من الآن اینجا 13 مورد را گفتم.
تهمت می‌زنند، من از کجا می‌فهمم راست است یا دروغ! با القاب آزادی، حقوق بشر، من چطور تشخیص بدهم؟ استفاده از نمادهای مذهبی، قرآن، مسجد، سوگند، معجزه، گریه، به رخ کشیدن افراد، فلانی با من است. فلانی با من است. ما چطور تشخیص بدهیم؟ شایعه‌ها، چطور تشخیص بدهیم؟ کلّی گویی و کلمات دو پهلو، چطور تشخیص بدهم؟ تحریف الفاظ! چطور؟
    دروغ، تحلیل، پیش‌گویی، خنّاس‌بازی، طرح مسائل تفرقه افکن، استفاده از هنر، بالاخره ما چه کنیم در این دنیایی که در و دیوار دارند، همه‌ی شبکه‌ها، همه‌ی اینترنت‌ها، همه‌ی ماهواره‌ها، همه علیه ما، به زبان فارسی به انواع مختلف با قیافه‌های مختلف، با لحن‌های مختلف، ما چه کنیم؟ راه نجات نسل نو این است که ایثار بکند. این عقلی است. تقلید عقلی است. عقل می‌گوید: هر بیماری به پزشک مراجعه کند. این عقلی است. عقل می‌گوید: هرکسی به کارشناس مراجعه کند. رجوع به کارشناس عقل است. عقل است، عقل است. عقل می‌گوید: در این موج‌ها ببینیم در ایران باسواد ترین افراد چه کسی هستند؟ 2- با تقوا ترین افراد چه کسی هستند؟ 3- بی‌هوس ترین افراد چه کسی هستند؟ پیدا کنیم دستمان را در دست او بگذاریم. بیمه می‌شویم. غیر از این باشد این موج‌ها ما را می‌برد. نه شما را می‌برد. خیلی از شما و ما قوی‌تر‌ها را هم می‌برد. وسوسه‌های شیطان در جلسه‌ی قبل گفتم، خیلی قوی است. یک عمری است شیطان وسوسه می‌کند. مگر ما می‌توانیم در مقابل وسوسه‌های شیطان دوام بیاوریم. از هر دری می‌آید، بابا حالا این لذت را از دست نده! خدا ارحم‌الراحمین است. اینطور هم که آخوندها می‌گویند نیست. خدا ارحم‌الراحمین است. با خدا ارحم‌الراحمین است می‌گوید: وارد شو، خدا می‌بخشد. به هر حال ارحم‌الراحمین را می‌آورد، برای اینکه او را به خلاف هُل بدهد. حالا معنای ارحم‌الراحمین چیست؟ چه کسی می‌تواند جز یک فقیه عادل به ما بگوید: معنای ارحم‌الراحمین چیست؟ معنای «اشد المعاقبین» چیست؟ بابا حالا کوتاه بیا! « قَوْلاً لَیِّنا»، «قَوْلاً لَیِّنا» یعنی چه؟ یعنی با طاغوت مبارزه نکن، « قَوْلاً لَیِّنا»! « قَوْلاً لَیِّنا» یعنی چه؟ یعنی داد نزن. کجا اسلام باید بگوید: اینجا جای داد زدن است. آمد به امام گفت: آقا فلان قانون خلاف در مجلس شورای زمان شاه تصویب شد، ما رأی ندادیم. امام فرمود: غلط کردی. گفت: ای رأی ندادیم.خلاف قانون بود، رأی ندادیم. فرمود: باید بلند شوید صندلی‌ها را هوا بیاندازید. باید بلند شوید شیشه‌ها را بشکنید که رأی ندهند. بالاخره تو رأی ندادی، عده‌ی دیگر رأی دادند. تصویب شد! گاهی وقت‌ها آدم باید بلند شود، شیشه بشکند. گاهی باید بلند شود صندلی‌ها را هوا بیاندازد. نه آدم باید باوقار باشد. وقار معنایش چیست؟ چه کسی می‌گوید: معنای صبر و وقار چیست؟ فقیه عادل بی‌هوس پیدا کنید، از او بگیرید. وگرنه با« قَوْلاً لَیِّنا» 
کلاه سرتان می‌رود. خدا ارحم‌الراحمین است برو جلو! چه رفت از او خبر بیاورد؟ بابا آزادی است، هرکاری می‌خواهد بکند، بکند. مزاحم مردم نشوید. بگذارید مردم دو روز را خوش باشند. بگذارید مردم همه دوستت داشته باشند. یعنی اینها بالاخره اینها چیزهایی است که دائماً ما در خیابان و بازار و خانه سر و کلّه می‌زنیم.
خدایا در امواج فتنه‌ها، حدیث داریم که وقتی فتنه‌ها به سمت شما، مثل شب تاریک هجوم کرد، «
فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآن‏» (بحار الانوار/ج74/ص136) قرآن و اهل بیت می‌تواند ما را نجات بدهد..





      

گفت: همسر یکی از دست اندرکاران فتنه گفته است اگر حضرت امام در دهه 80 حضور داشتند، نظرات ایشان 180 درجه نسبت به دهه 60 تغییر می کرد!
گفتم: ولی حضرت امام(ره) بارها می فرمودند که نظرات ایشان برگرفته از اسلام ناب است و آموزه های اسلامی که قابل تغییر نیست.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: مگر حضرت رسول(ص) هر ده سال یکبار نظرات خود را عوض می کردند که امام خمینی(ره) به عنوان پیرو و دنبال کننده بینش و منش آن حضرت، دست به چنین کاری بزنند؟
گفت: باز هم چه عرض کنم؟! به حق چیزهای نشنیده و ندیده!
گفتم: ولگرد شیادی خودش را به صورت آدم های عابد و زاهد درآورده و نزد یکی از خلفای عباسی رفت و گفت؛ دیشب پیامبر اکرم(ص) را خواب دیدم که به من گفت برو به خلیفه بگو کمتر شراب بخورد! خلیفه دستور داد او را شلاق بزنند یارو پرسید؛ چرا؟! خلیفه گفت؛ برای این که دروغ می گویی، اگر پیامبر به خوابت آمده بود، می فرمود به خلیفه بگو هرگز شراب نخور! نه این که بگوید کمتر بخور!




      

در روزهای گذشته و بدنبال سروصدای رسانه های خارجی و برخی از خانواده های منافقین و بازداشت شدگان فتنه ی 88 برای زمینه سازی ایجاد اغتشاش در خرداد ماه جاری، موسوی و کروبی نیز دست به کار شده و ضمن ملاقات با برخی از خانواده های منافقین و عناصر مسئله دار،بیانیه هایی را نیز در حمایت از 5 اعدامی بمب گذار(که اخیرا به جرم اقدامات تروریستی اعدام شدند) صادر نمودند.
در این میان، آقای کروبی با صدور بیانیه ای، مجددا بر اتهامات خود در زمینه ی تجاوز و... تاکید کرده و همزمان با حضور در برخی خانه های افراد بازداشت شده، با آنها عکس یادگاری گرفت.
هر چند این مواضع و رفتارها موجب رسوایی بیشتر این جریان شده و از سوی دادستان تهران و رئیس قوه قضائیه، بعنوان جرم جدید سران فتنه، اعلام و معرفی گردید، اما بنظر می رسد، با توجه به موج جدید تبلیغاتی رسانه های ضدانقلاب و تحرکات باند فتنه در داخل ، مراقبت و برخوردهای جدی تری باید در دستور کار مسئولان امر قرار گیرد.
به لطف الهی، این جریان، هیچ شانسی برای همراه کردن بدنه ی مردم در آشوب های خود ندارد، اما باید در نظر داشت که افشاگری های رسانه ای و پخش اعترافات متهمان و اعلام زوایای جدیدپشت پرده ی سران فتنه و حامیان آنها از طرق رسانه ای، خواهد توانست، مردم را تا حد زیادی با ماهیت این افراد ، آشنا سازد و البته قوه قضائیه نیز، جمع بندی اقدامات خود در مقابل این افراد را باید به اطلاع مردم رسانده و برخوردهای لازم را با سران فتنه و عوامل تحریک مردم ،انجام دهد
.





      
<      1   2   3   4   5   >>   >