شب رو به پایان بود، عملیات سختی داشتیم و دشمن، محاصره اش هر لحظه تنگ تر می شد. مهدی فریدی،به پشت، دراز کشیده بود ! گفتم: بلند شو باید برویم، داریم محاصره می شویم. دیدم انگار نمی تواند بلند شود. گفتم: یالله بجنب... به زحمت بلند شد. دیدم پشت لباسش غرق در خون است! پرسیدن نداشت،فهمیدم قضیه از چه قرار است، شب،ترکش به پشتش خورده بود،اما تا صبح صدایش در نیامده که مبادا برویم عقب و ارتفاع،خالی بماند.بار اولش نبود. دلیری و استقامتش را بارها ثابت کرده بود...هنوز اوایل جنگ بود که گل وجودش پرپر شد...
جنگ تحمیلی فرصتی بود که خیل عظیم ملت ایران نهایت استفاده را از آن بردند و عده ای نیز بی تفاوت از کنار آن گذشتند.فرصتی برای خود سازی و فرصتی برای گذشتن و چشم پوشی کردن از لذات دنیوی و نفس کشیدن در فضایی که عطر محمدی (ص) را بدون هر گونه گزافه گویی می توان احساس کرد. فرصتی که همه مردم دنیا حسرت آنی از آن را دارند.بیان بعضی ها آرزو ها و خواسته ها گاه سخت و غیرممکن به نظر میرسد ولی فکر نمی کنم صحبت از انسانهایی که در کنار ما پرورش یافته اند و به نحوی با ما در ارتباط بوده اند خیلی دور از ذهن باشد. زیباترین و پر افتخار ترین تاریخ بشر در میان گلوله ها و غرش توپ ها شکل گرفت جایی که هیچکس در مخیله اش هم نمی گنجید . براستی...امروز کجاست آنکه:-برای کشورش و آزادی و آزادگی آن به سان مردان آن روزگار پایداری کند؟
- چشم بر لبخند و آوای معصومانه کودکش بربندد، او را از آغوش گرم خود جدا کند و در برابر نگاه های معصومانه اش خودداری کند؟-در چشم های کودک خود تمام کودکان ایران را ببیند و برای رهایی جمع ، فردی را که جگر گوشه اوست در نظر نگیرد؟چه کسی می تواندآرامش و راحتی یک زندگی بی دغدغه را با سیل هیاهوی جنگ عوض کند؟- چه کسی می تواند از بودن در کنار خانواده و همسرش بگذرد و جدایی از محبت خانواده را به جان بخرد؟
-کیست که بتواندچشم بر لذات دنیوی ببندد،آرام و بی هیاهو به خیل جمعیتی ساده و بی پیرایه بپیوندد؟
و من معتقد و امیدوارم که هست ...حتما هست ...آن زمان که نیاز باشد باز هم همه ایران به همان صلابت دست در دست هم می دهند...اما باید بیدار بود و هشیار ...چرا که شاید جنگ تمام شد ، اما تهاجم همچنان باقیست...صحبت کردن از جامعه ای که شکل گرفت و صحبت از جامعه ای با ارزش های والای اسلامی و ایرانی آنقدر شیرین است که مانند داستانهای هزار و یک شب به آن علاقمندیم و هر لحظه و هر آن در حسرت آن روزها خاطراتش را مرور می کنیم . با این همه ، حجم و عمق مسائلی به قدری گسترده است که شگفتی های آن زمان برای نسل سوم جنگ شاید قابل درک نباشد. و این حقیقت تلخی است که ما بعد از گذشت 20 سال هنوز نفهمیدیم که چه بر سر ما گذشته است. آنقدر معجزات فراوان بر این مردم حادث شد که به کل معنا و مفهوم معجزه را فراموش کرده اند.انقلاب اسلامی و شکست ابر قدرتهای شرق و غرب بقدری عظیم و پر اهمیت بود که هنوز هم دنیا در شوک حاصل از آن بسر می برد. انقلاب اسلامی و وقایع بوسنی و هرزگوین، انقلاب اسلامی و وقایع لبنان و فلسطین ، هنوز هم جهانخواران عالم در حیرتند..
اما باید بیدار بود و هشیار ...چرا که شاید جنگ تمام شد ، اما تهاجم همچنان باقیست...
جنگ و مواجهه با ابرقدرتهای شرق و غرب ، کنترل و مهار درگیری های داخلی (منافقین و اشرار) و خارجی (جنگ تحمیلی ) ،آزاد سازی غرورآفرین خرمشهر ، نصرت خداوند در کمینگاه مرصاد و تسلیم صدام در برابر خواسته های ملت قهرمان ایران در آخرین نامه اش.این ها همه الطاف خفیه الهی بود که خداوند بر ما و ایران ما ارزانی داشت. وامروز ماییم و پاسداشت این الطاف پروردگارمان...
آیا روندی را که امروز در پیش گرفته ایم کفران نعمت و ناسپاسی از این لطف بزرگ نیست؟!
برچسب ها : جنگ , شهدا , 8سال دفاع مقدس , اما تهاجم همچنان باقیست , جنگ نرم , چرا که شاید جنگ تمام شد ، اما تهاجم همچنان باقیست... ,
در این فیلم که بعد از عملیات بزرگ محمد رسول الله، در ارتفاعات تته ( ارتفاعات مشرف بر حلبچه) از ایشان ضبط شده است، احمد متوسلیان به تشریح عملیات محمد رسول الله می پردازد در این فیلم قطعهی کوتاهی از اقامه نماز حاج احمد متوسلیان و یارانش همچون تقی رستگارمقدم، شهید رضا چراغی، شهید دستواره و... در ارتفاعات تته نیز مشاهده می گردد.
جهت مشاهده و دانلود فیلم با کیفیت خوب روی آدرس زیر کلیک نمایید.
images/stories/Media/Haj%20Ahmad%20motevasseliyan2.7m.wmv
جهت مشاهده و دانلود فیلم با حجم پایین روی آدرس زیر کلیک نمایید.
images/stories/Media/Haj%20Ahmad%20motevasseliyan%20900k.wmv
برچسب ها : جنگ , شهدا , متوسلیان , 8سال دفاع مقدس , فیلم منتشر نشدهای ازحاج احمد متوسلیان , حاج احمد , کلیپ جالب ,
برادری از گروه تفحص نقل میکند:مدتی پیش وقتی با برادران یگان تفحص لشکر27 در محور فکّه مشغول تجسس پیکرهای مطهر شهدا بودیم در حد فاصل یک کانال، پیکر شهیدی را کشف کردیم که معلوم بود از رزمندگان عزیز گردان حنظله بوده است... در لابلای لباسهای شهید به دفترچه یادداشتی برخوردیم که نوشتههای آن مربوط به 11 سال پیش بود. در آخرین برگ آن دفترچه نوشته شده بود:«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب را جیرهبندی کردهایم؛ نان را جیرهبندی کردهایم... عطش همه را هلاک کرده؛ همه را جز شهدا را که حالا کنار هم در انتهاب کانال خوابیدهاند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنهات ای پسر فاطمه
منبع: کتاب سرزمین مقدس، موسسه روایت سیره شهداء، ص 152
برچسب ها : پایگاه مقاومت بسیج شهدای جبله , بسیج , جنگ , شهید , جبهه , تفحص شهدا , پشت کانال , لشکر 27 , 8سال دفاع مقدس , یاداشت های شهدا , گردان حنظله ,