سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

ریزه بود و استخوانی، اما فرز، چابک، بازی‌گوش و سروزبان دار. ده ساله بود، کشتی می‌گرفت. به بزرگ‌تر از خودش هم گیر می‌داد. شرّ راه می‌انداخت و هوارکشان می‌گریخت و سالن کشتی را به هم می‌ریخت. اسمش بهنام بود بهنام محمدی‌راد، بچه خرمشهر متولد 1345.اولین شعاری که یادش می‌آمد با اسپری روی دیوار بنویسد همین بود: “یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم” شاهش را هم همیشه برعکس می‌نوشت.اولش شده بود مسئول تقسیم فانوس میان مردم. شهر به خاطر بمباران در خاموشی بود و مردم فانوس نیاز داشتند. بمباران هم که می‌شد بهنام سیزده ساله بود که می‌دوید به مجروحین می‌رسید. از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد. بچه‌های خرمشهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه “کلاش” و “ژ3” مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند، بعد بنی‌صدر گفته بود که سلاح و مهمات به خرمشهر ندهید. بهنام عصبانی بود مردم در شلیک گلوله هم باید قناعت می‌کردند.شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که یا کمین کرده بودند و یا داشتند استراحت می‌کردند خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود، به خاطر می‌سپرد عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند گاهی می‌رفت داخل خانه پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کر و لال‌ها، و از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و حتی کنسرو برمی‌داشت و برمی‌گشت. همیشه یک کاغذ و مداد هم داشت که نتیجه شناسایی را یادداشت می‌کرد پیش فرمانده که می‌رسید، اول یک نارنجک سهم خودش را از غنایم برمی‌داشت، بعد بقیه را به فرمانده می‌داد.
زیر رگبار گلوله، بهنام سر می‌رسید همه عصبانی می‌شدند که آخر تو اینجا چه کار می‌کنی. بدو توی سنگر... بهنام کاری به ناراحتی بقیه نداشت. کاسه آب را تا کنار لب هر کدام بالا می‌آورد تا بچه‌ها گلویی تازه کنند.
هجده آبان 59 بود، شش روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه چهارده ساله بدنش پر از ترکش شده بود. دکترها هم نتوانستند مانع از پریدنش شوند. بهنام در خرمشهر ماند و به آرزویش رسید.





      

خرمشهر در طول تاریخ خود چهار بار اشغال شد که سه بار آن با اتکا به بیگانگان یا در برابر واگذاری بخشی از سرزمین ایران، به وطن بازگشت. اما در آخرین بار، بدون پشتیبانی بیگانگان و بدون واگذاری حتی یک وجب از خاک ایران، آزاد شد. خرمشهر از بعد از ظهر 31/6/1359 زیر آتش سنگین ارتش عراق قرار  گرفت. یگان های دشمن در این منطقه تهاجم خود را از سه محور آغاز کردند: از جنوب ایستگاه حسینیه برای بستن جاده اهواز- خرمشهر و از سمت شمال و غرب خرمشهر برای دستیابی به دروازه شهر (پلیس راه).                                                                                                      دشمن با اجرای آتش سنگین و هجوم قوای زرهی به سمت خرمشهر و محاصره آن، طرح ریزی کرده بود که هماهنگ با برنامه اشغال سه روزه استان خوزستان، خرمشهر را نیز به اشغال در آورد ولی با مقاومت حماسی مدافعان خرمشهر نه تنها دشمن در اشغال خوزستان ناکام ماند، بلکه با تحمل خسارات و تلفات بسیار، بعد از 34 روز جنگ وگریز، خرمشهر را تصرف کرد. برای آزادسازی منطقه وسیع جنوب غربی اهواز، عملیات بیت المقدس از 10/2/1361 آغاز شد. آخرین مرحله این عملیات (مرحله چهارم) از 1/3/1361 شروع شد که منجر به آزادی خرمشهر در 3/3/1361 گردید.                            در روزهای پایانی جنگ نیز ارتش عراق با انبوهی از لشکر های خود در 31/4/1367 با تهاجمی دیگر خود را به جاده اهواز- خرمشهر رساند و 30 کیلومتر از این جاده را اشغال کرد. درحالی که خرمشهردر خطر محاصره واشغال مجدد قرار گرفته بود، با پیام هشدار دهنده ی امام خمینی با حضور سپاه وانبوه نیرو های مردمی در این منطقه، طی سه روز درگیری و مقاومت دشمن عقب رانده شد.

 

نقاط مهم شهر خرمشهر به ترتیب اشغال

پل نو

پل نو روی نهر عرایض در غرب خرمشهر و در مسیر جاده ی شملچه احداث شده است. طول پل 58 متر وعرض آن 7 متر است. ارتش عراق در آغاز هجوم سراسری سه روزه به نهر عرایض رسید، لیکن برای عبور از پل نو چندین روز جنگید. پس از عبور از آن نیز چند بار پیشروی کرد و عقب رانده شد تا این که از 16/7/1359 دستیابی مدافعان خرمشهر به پل نو غیر ممکن شد وسرانجام پس از 19 ماه در 3/3/1361 آزاد شد.

 پلیس راه

ابتدای جاده خرمشهر- اهواز که به جبهه ی پلیس راه مشهور بود. شاهد حوادث فراوانی در اولین هجوم دشمن بود. ارتش عراق پس از آن که در 2/7/59 جاده ی خرمشهر- اهواز را مسدود کرد با یک فلش غربی- شرقی به سوی کارون و با یک فلش شمالی- جنوبی به سوی شهر حرکت کرد ولی تا 21/7/59 نتوانست موقعیت خود را در پلیس راه تثبیت کند. طی این مدت در انبار‌های عمومی، ساختمان‌های پیش‌ساخته، پلیس راه و دیزل آباد نبردهای سنگینی روی می‌داد. حتی در تاریخ 10/7/59 دشمن همه موانع را پشت سر گذاشت و تا میدان کشتارگاه پیشروی کرد، اما نتوانست موقعیت خود را تثبیت کند. تا آن که قوای مدافعان تحلیل رفت و دشمن در 16/7/59 در منطقه خانه‌های پیش‌ساخته با مقاومت کمی رو به رو شد، طوری که دشمن ظرف 5 روز خط خود را تا پلیس راه جلو کشید و موقعیت خود را تثبیت نمود. 19 ماه بعد هنگامی که در مرحله ی سوم عملیات بیت‌المقدس رزمندگان اسلام کوشیدند با استفاده از جاده خرمشهر- اهواز از پلیس راه عبور کنند و وارد شهر شوند. دشمن مقاومت سختی از خود بروز داد و عملیات به نتیجه نرسید، تا آن که در مرحله چهارم، دشمن از پل نو نیز تهدید و از دو سو به محاصره درآمد و تسلیم شد.

 میدان کشتارگاه

 میدان کشتارگاه محل اتصال و الحاق دو فلش هجوم دشمن به خرمشهر بود. نیرو‌هایی که از پلیس راه و پل نو هجوم می‌کردند، می‌بایست در این منطقه با یکدیگر هماهنگ شده، سپس به سوی شهر پیشروی کنند. قوای دشمن چندین بار به این میدان دست یافتند اما هر بار عقب رانده شدند. در 9/7/1359 نیرو‌های عراقی از سمت پل نو بعد از اجرای آتش سنگین روی مناطق مسکونی تا کشتارگاه پیشروی کردند و به گمان آن که مانعی بر سر راه نیست به حرکت خود شتاب دادند، لیکن پنج رزمنده شهادت طلب به تانک‌ها هجوم بردند و دشمن را به عقب راندند. در فردای آن روز کشتارگاه از دو سوی پل نو و پلیس راه به طور گازانبری مورد هجوم واقع شد ولی تانک جلودار دشمن هدف قرار گرفت و هراسان عقب نشست. بدین ترتیب نبرد روزانه در کشتارگاه با فراز و نشیب ادامه داشت تا آن که بعد از 12 روز مقاومت در 21/7/1359 میدان کشتارگاه سقوط کرد.

 بندر و گمرک

بندر و گمرک خرمشهر از مهم‌ترین بنادر کشور، قبل از آغاز جنگ بود. ارتش عراق در وضعیتی هجوم خود را آغاز کرد که گمرک خرمشهر مملو از اجناس بود و در جریان آن تمامی یا به آتش کشیده شد، یا به غارت رفت. ارتش عراق پس از هجوم سراسری و پیشروی تا ساحل غربی نهر عرایض، در نظر داشت از گمرک به عنوان محل نبرد استفاده کند، زیرا پیش‌بینی کرده بود که نبرد با نیرو‌های مردمی در فضای غیر باز دشوار خواهد بود. به همین جهت تلاش اصلی خود را برای عبور از پل نو متمرکز کرد. لیکن مقاومت نیرو‌های خودی در آن محور، دشمن را مجبور کرد که دشواری نبرد در گمرک را بپذیرد و در تاریخ 8/7/1359 به گمرک هجوم برد. اما تلفات سنگینی را متحمل گردید و 19 روز طول کشید تا دشمن توانست موقعیت خود را حوالی در ساحلی گمرک تثبیت کند. این در حالی بود که ساختمان‌های داخلی بندر چندین بار دست به دست می شد و حتی در تاریخ 10/7/1359 دشمن توانسته بود از در سنتاب چند تانک را تا میدان راه‌آهن پیش بفرستد. در هر بار با تجاوز دشمن مقابله شد، تا آن که در 27/7/1359 در حالی که بیش از دو سوم شهر سقوط کرده بود، مقابله با دشمن در مقابل در ساحلی گمرک نیز به پایان رسید.

 پادگان دژ

در طرح‌های نظامی قبل از انقلاب پیش‌بینی شده بود که در صورت حمله ی عراق به خوزستان، دژ‌های مرزی عملیات تأخیری انجام بدهند تا فرصت لازم برای حضور لشکر‌های نیروی زمینی ارتش به دست آید. به همین منظور در پادگان دژ که فرماندهی پاسگاه‌های دژ را نیز به عهده داشت، سلاح و مهمات کافی برای یک مقاومت 48 ساعته ذخیره شده بود. اما پس از هجوم ارتش عراق از این تجهیزات استفاده بهینه نشد و در حالی که مدافعان خرمشهر در مضیقه شدید بودند، سلاح و مهمات لازم در اختیار آنان قرار نگرفت تا آن که پادگان دژ در 23/7/1359 سقوط کرد و سلاح‌های باقی مانده در پادگان توسط دشمن غارت شد.

 مرکز شهر

در طول 35 روز جنگ و مقاومت در خرمشهر تمام نقاط و محله‌های آن زیر آتش دشمن قرار داشت. در عین حال مناطق شهر، خصوصاً کوی طالقانی به عنوان خط دوم خودی شناخته می‌شد و از این محله جبهه پلیس راه حمایت می‌گردید، تا آن که با سقوط پلیس راه در 21/7/1359 امکان نفوذ دشمن به کوی طالقانی فراهم شد، دست‌یابی دشمن به کوی طالقانی که همزمان بود با سقوط میدان کشتارگاه و بخشی از جاده کمربندی، نبرد در این محله را به شدت پیچیده کرد. از این تاریخ به بعد تقریباً هر سه روز یکبار خرمشهر تا آستانه سقوط پیش می‌رفت و در 24/7/1359 خونین‌ترین درگیری‌ها رخ داد و خرمشهر، خونین‌شهر نام گرفت. در این روز مدافعان در خیابان چهل‌متری حماسه آفریدند و در    مقابله ی سرسختانه ی خود دشمن را تا کوی طالقانی عقب راندند. در 27/7/1359، 29/7/1359 و 2/8/1359 سه بار دیگر شهر تا آستانه سقوط رفت و مهاجمان به فرمانداری خرمشهر رسیدند، اما رزمندگان فرمانداری را پس گرفتند، تا آن که در 3/8/59 دیگر توانی برای مقابله با دشمن نماند و دستور تخلیه شهر داده شد. اندک مدافعان باقی مانده شروع به ترک شهر کردند و تا 4/8/1359 همه چیز تمام شد.

 پل خرمشهر

این پل روی کارون احداث شده و شمال و جنوب خرمشهر را به هم وصل می‌کند و 616 متر طول و 8 متر عرض دارد. از سومین روز هجوم دشمن (2/7/1359) که عراق جاده خرمشهر- اهواز را قطع کرد، تنها راه پشتیبانی مدافعان همین پل بود و دشمن از همان ابتدا در صدد بود با اجرای آتش روی آن، امکان تردد از این پل را غیرممکن کند و در اواخر مهرماه چند بار به آن نزدیک شد. سرانجام از 3/8/1359 با تسلط دشمن بر پل، حماسه مقاومت 34 روزه ی مدافعان خرمشهر پایان یافت.

 مسجد جامع

مسجد جامع خرمشهر سمبل مقاومت خرمشهر شناخته می‌شود. این مسجد در طول 24 روز مقاومت، مرکز فرماندهی و ستاد نیرو‌های مردمی بود. هماهنگی‌ها در آنجا صورت می‌گرفت. تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان، مداوای اورژانسی مجروحین و نگهداری موقت شهدا همگی در مسجد جامع صورت می‌پذیرفت. در عین حال سایر مساجد و حسینه‌های شهر نیز پایگاه‌های فرعی بودند که از مسجد جامع هدایت می‌شدند. مسجد جامع به رغم آن که از آغاز جنگ در زیر آتش موثر دشمن قرار داشت و از 24/7/1359 چندین بار در آستانه سقوط قرار گرفت، اما تا آخرین روز مقاوم باقی ماند و حتی پس از سقوط تنها راه ارتباطی (پل خرمشهر) یک روز دیگر مأمن و پناه نیرو‌هایی بود که هنوز در شهر باقی بودند. اما آن گاه که آخرین مدافعان به آب زدند و از کارون گذشتند، مسجد جامع نیز خاموش شد تا در سوم خرداد 1361 شاهد اشک شوق و شادی توأم با سجده ی شکر رزمندگان اسلام باشد.





      

 

شهری که در آن هر زائر حداقل دو میزبان مهربان دارد، مسجد جامع و موزة دفاع مقدس، میزبانانی که ناگفتنیهای بسیار برای مهمانان خویش دارند، مسجد جامع نقطة اصلی مقاومت سی و پنج روزه رزمندگان اسلام، مرکز فرماندهی و ستاد نیروهای مردمی بود، هماهنگی در آنجا صورت می‌گرفت: تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان، مداوای اورژانسی مجروحین و از همه زیباتر پذیرای پیکر پاک شهدا بود.     موزه دفاع مقدس هم در خیابان ساحلی کارون توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس احداث شده است و گویای بسیاری از وقایع مقاومت، اشغال، آزاد سازی و بازسازی خرمشهر می‌باشد.      خرمشهر شاید بزرگترین افتخارش این باشد که 35 روز با تکیه بر شانه‌های استوار زنان، نوجوانان و مردان برومندی که آنان را در دامن خویش پرورش داده بود مقاوم و استوار در برابر خیل تهاجمات ایستادگی کرد و البته در رأس افتخاراتش، عملیات بیت المقدس قرار دارد که منجر به آزادی خرمشهر شد و ما به توضیح مختصری در مورد آن می پردازیم