سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سجده گاه عشق تا وادی ظهور
Slide 1 Slide 2

مقام معظم رهبری از چگونگی سقوط خرمشهر می‌گویند:

“ما می گفتیم حالا که خرمشهر‌ی‌ها اینقدر احساس احتیاج به تانک می کنند، شما (بنی‌صدر) یک واحد تانکتان را بین خرمشهر و شلمچه مستقر کنید تا دشمن نتواند به شهر حمله کند و آن را تصرف کند. اینها به انواع معاذیر متشبث می‌شدند و می‌گفتند نمی‌شود. اگر در اهواز این امکان بود، قطعاً من از اهواز می‌فرستادم. منتهی اهواز خودش وضعیتی مشابه خرمشهر داشت. چند لشکر بزرگ عراق آن را تهدید می‌کرد هر چه ما گفتیم اعتنا نکرد. من نامه‌ای نوشتم به بنی‌صدر و در آن اتمام حجت کردم و گفتم: من از کی به شما این مطلب را می‌گفتم و امروز خرمشهر، خونین شهر شده است و هنوز هم سقوط نکرده که این نامه را نوشتم ...
و نوشتم این واحدهایی که من می‌گویم، باید بفرستید، ولی اعتنایی نشد و در نتیجه خرمشهر با وجود مقاومت دلیرانه‌ عناصر رزمنده داخل مسجد جامع، تاب مقاومت نیاورد و عراقی‌ها از چند سو وارد شهر شدند.” 

راوی:  مقام معظم رهبری

 

رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنه ای ؛پایگاه مقاومت بسیج شهدای جبله





      

اسمش حسین بود. حسین شریف قنوتی مجتهد بود. نگفته بود مرا چه به تفنگ به دست گرفتن دیده بود خرمشهر در خطر است با جان و دل مانده بود. توی آن شرایط که بنی‌صدر، مهمات به خرمشهر نمی‌رساند مانده بود و شده بود باعث دلگرمی بچه‌ها با یک نگاه خستگی را از تن بچه‌ها بیرون می‌کرد.

* خیلی کم می‌خوابید. سازمان‌دهی نیروهای شهر، و هماهنگی بین آنها وقت استراحت برایش باقی نگذاشته بود. غذا هم نداشت با تکه نان خشکیده و مقداری آب سر می‌کرد. روزی به او گفتند: “آشیخ عمامه‌ات را بردار مزاحم کارت نشود.” گفت: “عمامه کفن من است و حاضر نیستم برش دارم.” آن قدر کار کرده بود که عمامه سفیدش دیگر سیاه شده بود.

* یک روز در مقر با نیروهای هماهنگی نشسته بود و صحبت می‌کرد دیدیم که یک جوان رزمنده هجده نوزده ساله می‌آید به سمت ما آن چنان خسته بود که تلو تلو می‌خورد کم مانده بود اسلحه‌اش هم زمین بیفتد. شیخ تا این جوان را دید رفت به سمت وی و او را در آغوش گرفت و بوسیدش بعد زانو زد و پاهایش را هم بوسید.
* شهر در حال سقوط است.
به خواهرهای مدافع دستور داده شده که انبار مهمات را خالی کنند. مقداری به مدرسه‌ای در قسمت جنوبی رودخانه منتقل شد. همه بچه‌ها خسته و تشنه بودند. ناگهان شیخ وارد مدرسه می‌شد او توانسته بود از عراقی‌ها یک نوشابه و یک هنداونه بزرگ و چند آرپی‌جی به غنیمت بگیرد. هر چه به تک تک بچه‌ها تعارف کرد که نوشابه را بخورند گفتند شما تشنه‌تر هستید خودتان بخورید آخر سر هم خودش نوشابه را خورد و هنداونه را داد به بچه‌ها.

* رضا داشت رانندگی می‌کرد. شیخ هم بغل دستش نشسته بود سر خیابان چهل متری که رسیدند ناگهان دیدند عراقی‌ها جلویشان را سد کردند.رضا گفت: “آقا، اینها عراقی‌اند!”شیخ گفت: “سریع برگرد به سمت مسجد جامع.”موقع برگشتن ناگهان عراقی‌ها ماشین را به رگبار بستند. زانوی رضا گلوله خورد. گردن، دست، پا و ران شیخ هم مورد اصابت هفت هشت گلوله قرار گرفت. کمی که جلوتر رفتند، عراقی‌ها آرپی‌جی می‌زدند، خودرو واژگون شد و به جدول‌های کنار میدان خورد و ایستاد. رضا و شیخ تا به خود بیایند و دست به اسلحه ببرند، عراقی‌ها آنها را محاصره کردند. یک عده رضا را گرفتند و کتفش را شکستند. یک عده هم دور شیخ حلقه زدند و شروع کردند به پایکوبی و خواندن: “أسرنا الخمینی، أسرنا الخمینی.” یعنی: خمینی را اسیر کردیم. عمامه را از سرش برداشتند. همین طور داشت از بدنش خون می‌رفت در همین حال شروع کرد به نصیحت عراقی‌ ها : “امروز حسین زمان خمینی است و یزید زمان صدام است؛ از زیر عَلَم یزید بیرون بیایید و بروید تحت بیرق حسین.”سرباز عراقی عصبانی شد. سرنیزه کلاشینکف را برداشت و به شقیقه‌ او کوبید. سر پا نگهش داشته بودند و جمجمه‌اش را می‌بریدند به بی‌رحمانه‌ترین شکل... او هم فقط می‌گفت: “الله اکبر”.

دور جنازه مطهرش جمع شده بودند و پایکوبی می‌کردند این بار می‌خواندند: “قَتَلنا الخمینی، قتلنا الخمینی” اما باز دست بردار نبودند، بعد از جسارت‌های زیاد به جسد شیخ و لگد زدن به آن، عمامه‌اش را به گردنش بستند و در خیابان کشیدند و آن را از بالای یک ساختنان دو طبقه آویزان کردند، بعد آن را به پایین پرتاب کردند! ...
رهبر انقلاب درباره این شهید مظلوم فرمود: “اگر شیخ شریف شهید نمی‌شد، خرمشهر از دست نمی‌رفت، چون او خیلی شجاع و انقلابی بود





      

خاطره اول

خواهر “سکینه حورسی” از زنان مدافع خرمشهر می‌گوید: “به علت درگیری‌های فشرده و نگهبانی‌های شبانه، فرصتی برای تعلیم نظامی بقیه خواهران نبود. ناچار شب‌ها با همان تعلیمات مختصر، دو ساعت به خط مقدم جبهه می‌رفتیم و دفاع می‌کردیم. آنجا وضع خیلی فرق می‌کرد. خمپاره مثل باران می‌بارید. از چپ و راست گلوله می‌زدند. تا آن لحظه نه خمپاره دیده بودیم و نه می‌دانستیم خمسه خمسه چیست. بچه‌ها پابه پای هم و با جان می‌جنگیدند. ایثار و فداکاری در مرز، مرزی نداشت. یکی دو روز بعد، برادر جهان آرا، حفاظت از مهمات را به ما سپرد.





      

ریزه بود و استخوانی، اما فرز، چابک، بازی‌گوش و سروزبان دار. ده ساله بود، کشتی می‌گرفت. به بزرگ‌تر از خودش هم گیر می‌داد. شرّ راه می‌انداخت و هوارکشان می‌گریخت و سالن کشتی را به هم می‌ریخت. اسمش بهنام بود بهنام محمدی‌راد، بچه خرمشهر متولد 1345.اولین شعاری که یادش می‌آمد با اسپری روی دیوار بنویسد همین بود: “یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم” شاهش را هم همیشه برعکس می‌نوشت.اولش شده بود مسئول تقسیم فانوس میان مردم. شهر به خاطر بمباران در خاموشی بود و مردم فانوس نیاز داشتند. بمباران هم که می‌شد بهنام سیزده ساله بود که می‌دوید به مجروحین می‌رسید. از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد. بچه‌های خرمشهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه “کلاش” و “ژ3” مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند، بعد بنی‌صدر گفته بود که سلاح و مهمات به خرمشهر ندهید. بهنام عصبانی بود مردم در شلیک گلوله هم باید قناعت می‌کردند.شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که یا کمین کرده بودند و یا داشتند استراحت می‌کردند خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود، به خاطر می‌سپرد عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند گاهی می‌رفت داخل خانه پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کر و لال‌ها، و از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و حتی کنسرو برمی‌داشت و برمی‌گشت. همیشه یک کاغذ و مداد هم داشت که نتیجه شناسایی را یادداشت می‌کرد پیش فرمانده که می‌رسید، اول یک نارنجک سهم خودش را از غنایم برمی‌داشت، بعد بقیه را به فرمانده می‌داد.
زیر رگبار گلوله، بهنام سر می‌رسید همه عصبانی می‌شدند که آخر تو اینجا چه کار می‌کنی. بدو توی سنگر... بهنام کاری به ناراحتی بقیه نداشت. کاسه آب را تا کنار لب هر کدام بالا می‌آورد تا بچه‌ها گلویی تازه کنند.
هجده آبان 59 بود، شش روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه چهارده ساله بدنش پر از ترکش شده بود. دکترها هم نتوانستند مانع از پریدنش شوند. بهنام در خرمشهر ماند و به آرزویش رسید.





      

یک سال پیش در این روز ها اتفاقات جالبی رخ داد که مرور آن در شرایط فعلی خالی از لطف نیست.
نگاهی به حاشیه‌های سفر میر حسین به استان مازندران: 
موسوی: شعار من هم مرگ بر ضد ولایت فقیه است
[88.02.15]
* موسوی بدو ورود به گلزار شهدای ساری رفت که با استقبال گروهی از مردم که شعار می‌داند، «صل علی محمد، بوی رجایی آمد»،« صل علی محمد بوی بهشتی آمد»،«صل علی محمد بوی صداقت آمد»،«دسته گل محمدی به شهر ما خوش آمدی» مواجه شد.
* موسوی در پاسخ به گروهی از دانشجویان که شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر می‌دادند، گفت: مرگ بر ضد ولایت فقیه شعار من‌ است. 
*یکی از دانشجویان دفتر تحکیم وحدت طیف علامه از موسوی در این خصوص که جمهوری اسلامی دیکتاتوری است، موسوی پاسخ داد: از من نخواهید با نظر شما موافق باشم، زیرا قصد ندارم از قانون عبور کنم که این پاسخ موسوی منجر به تشویق اکثریت حاضر در سالن شد.
*موسوی هنگامی که در سخنرانی خود در خصوص مسائل اقتصادی اسم از پرتقال برد، دانشجویان به نشانه اعتراض به ورود پرتقال های اسرائیلی شعار «مرگ براسرائیل» را در دانشگاه سر دادند.
* موسوی برای سخنرانی در سالن جهان پهلوان حسینی ساری، برای اولین بار هنگام سخنرانی کت خود را از تنش در آورد، که موجب ابراز احساسات حاضرین شد.

کروبی: نظارت بیگانگان در انتخابات محکوم است
[88.02.20] 
دبیر کل حزب اعتماد ملی تاکید کرد: ما خودمان در کشور انتخابات را برگزار می‌کنیم و غربی ها حق دخالت ندارند.
وی با بیان اینکه خارجی ها نباید در انتخابات ایران دخالت کنند، تاکید کرد: دخالت و نظارت بیگانگان در انتخابات ایران محکوم است.
موسوی: راه من از نهضت آزادی جداست / آن‌ها ولایت فقیه را قبول ندارند
[88.02.01]
کاندیدای اصلاح‌طلب انتخابات ریاست جمهوری دهم در خصوص نهضت آزادی گفت: به خاطر برخی نظریات آنها که نهضت آزادی در خصوص ولایت فقیه دارند از همان اول راه من با آنها جدا بوده و اخباری که در خصوص دیدار من با نهضت آزادی و جبهه ملی مطرح شده است، واقعیت ندارد. 
موسوی در دیدار با ملی مذهبی ها : هدف جنبش سبز تحول جامعه است .

 نکته‌ی جالب: دیدار اخیر میرحسین موسوی با ملی‌مذهبی‌ها، درست یک سال پس از تکذیب آن در ایام رقابت‌های انتخاباتی صورت گرفت. 
میرحسین موسوی: بسیجی واقعی، معتقد به ولایت فقیه است
[88.02.14] 
میرحسین موسوی درجمع دانشجویان دانشگاه مازندران: «خودم را بسیجی می‌دانم. بسیجی واقعی مدافع ناموس مردم است. بسیجی واقعی دید ملی دارد، ‌به ولایت فقیه معتقد است ، به قانون اساسی هم پایبند است و از رای مردم حراست می‌کند. من خاک پای هستم.»

کروبی: شورای نگهبان این دوره عملکرد بهتری داشت
[88.03.19]
مهدی کروبی با حضور در برنامه کارشناسی شبکه خبر سیما برای بینندگان این شبکه، در مورد برنامه‌های انتخاباتیش سخن گفت. وی ضمن تاکید بر لزوم افزایش شرکت مردم در انتخابات افزود: در خصوص شورای نگهبان باید بگویم که در این دوره خوش‌بینی من نسبت به قبل بیشتر شده است. 
میر حسین موسوی: با کسانی که نظام را قبول ندارند همکاری نخواهم کرد
[88.02.28] 
نخست وزیر کشورمان در دوران دفاع مقدس در پاسخ به سئوالی در خصوص دیدگاهش نسبت به اصلاح طلبان و نیروهای خارج از حاکمیت گفت: آنهایی که بیرون از نظام هستند شهروند نظامند و من به عنوان شهروند ایرانی با آنها روبرو می شوم ولی با کسانی که نظام را قبول ندارند همکاری نخواهم کرد. 
پوسترهای آن روزها... | دو: رابطه‌ی نزدیک با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
یک‌سال پیش، همین روزها... سایت قلم‌نیوز متعلق به ستاد انتخاباتی مهندس موسوی، پوسترهایی با عنوان «تصاویر منتشر نشده از سید» منتشر کرد.
یکی از نکات جالب و مهم این پوسترهای تبلیغاتی، تعدد تصاویری است که در آن، میرحسین موسوی در کنار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیده می‌شود.
این روزها دیدن دوباره بعضی از این تصاویر، خالی از لطف نیست: 
  

کروبی: حکم حکومتی را قبول دارم و از دستورات رهبری اطاعت خواهم کرد
[88.02.07]
مهدی کروبی تصریح کرد: بنده در صورت پیروزی با مجلس هشتم تعامل سازنده ای را خواهم داشت و تعاملی که به نفع منافع ملی کشور بوده و برای پیشرفت آن باشد را انجام خواهم داد.
این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در پاسخ به سوالی در خصوص حکم حکومتی از جانب رهبری انقلاب نیز خاطر نشان کرد:بنده حکم حکومتی را قبول دارم و از دستورات رهبری اطاعت کرده و خواهم کرد و هیچگاه در این خصوص که حکم حکومتی را قبول ندارم حرفی نزده ام.
دبیر کل حزب اعتماد ملی یاد آور شد: با اینکه معتقدم می‌توان قانون اساسی را اصلاح کرد اما در حال حاضر به قانون اساسی احترام می گذارم و در صورت پیروزی قطعا قانون اساسی را اجرا خواهم کرد.

مهندس موسوی: از راهبرد اصولگرایی اصلاح طلبانه رهبر معظم انقلاب دست بر نمی‌دارم
[88.02.20]
میرحسین موسوی رویکرد اصولگرایی با ویژگی اصلاح طلبی را یک استراتژی و راهبرد برای خود دانست و گفت: بنده از این شعاری که رهبر معظم انقلاب داده‌اند، دست بر نمی‌دارم. ما باید با اصلاح طلبی از سویی و اصولگرایی از دیگر سو همه گروهها را برای تفاهم قانع کنیم.
نخست وزیر کشور در دوران دفاع مقدس در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد اراک، با استقبال از شعار "میزان حال فعلی افراد است" که در دست برخی از دانشجویان قرار داشت، گفت: این جمله کاملا صحیح است و بر این اساس ما باید ببینیم چه وعده‌هایی داده و اکنون کجا ایستاده‌ایم





      

 

175 نماینده مجلس در نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه با اشاره به محاکمه مدیران مسئول کیهان و جوان و احضار مدیران روزنامه‌های ایران، وطن امروز خبرگزاری فارس و ایرنا برخی از سایت‌ها و رسانه‌های انقلابی دیگر به دلیل شکایت سران فتنه و کودتاگران پس از انتخابات، از این اقدامات  و امروز و فردا شدن رسیدگی به درخواست‌های قانونی یک میلیون نفر از مردم، اساتید حوزه و دانشگاه، جمع کثیری از حقوقدانان و 140 نماینده مجلس برای محاکمه سران فتنه ابراز تأسف کرده‌اند.                                                        

این تنفس مصنوعی در حالی صورت می‌گیرد که سران فتنه تمام تلاش خود را برای بازگرداندن جان به پیکر محتضر جریان فتنه به کار گرفته‌اند. براساس گزارش‌ها تهیه تقویمی برای مناسبت‌های خرداد و تیرماه و ارسال آن همراه با برنامه‌های مورد نظر به رسانه‌های خارجی از جمله این تلاش‌هاست.

گزارش‌هایی نیز از فعالیت‌های گروه‌های غیر‌قانونی مثل مشارکت در برخی از شهرستان‌ها از طرق غیر رسمی مثل تشکیل جلسات در کوه و سینماها و نیز اختصاص دفتر کار نزدیکان به این امر، حکایت دارد. یک تاکتیک دیگر گروه‌های فتنه‌گر نزدیک شدن به برخی از اصولگرایان منتقد وتلاش برای راه‌اندازی تشکل جدید با آنان است. آثار این تاکتیک در شهرهای ورامین و همدان دیده شده است. 

در این حال مهمانی‌های تبلیغاتی فتنه‌گران بعضا شکل بی‌شرمانه‌ای پیدا کرده است. در ایام شهادت حضرت زهرا(س)، ‌«رهنورد» همسر میرحسین موسوی همراه با افرادی مثل همسرتاج زاده و ژیلا بنی‌یعقوب (‌از نویسندگان روزنامه‌های زنجیره‌ای) در جشن تولد مسعود باستانی -از اعضای رسانه‌ای جریان فتنه و هوادار گروهک‌های الحادی مارکسیستی که به شش سال زندان محکوم شده است- شرکت کردند و اقدام به شادی برای وی کرده‌اند.         با ادامه یافتن تحرکات جریان فتنه، دادستان تهران از بازداشت محسن آرمین سخنگوی سازمان مجاهدین به اتهام ارتکاب جرایم امنیتی خبر داد. آرمین در مرداد سال گذشته با اشاره به اعترافات ابطحی، عطریان‌فر و.... گفته بود: اگر به این شرایط (‌بازداشت) دچار شوم از هم اکنون اعلام می‌کنم اگر سخنی بر خلاف آنچه گذشت از بنده شنیده شد، اعتقاد و باور من نیست و تحت شرایط ویژه و اجبار به آن اقدام کرده‌ام!  عدم بازداشت آرمین درماه‌های فتنه پس از انتخابات تاکنون و این سخن وی، باعث بروز بدگمانی نسبت به آرمین در بین هواداران  سازمان شده بود. در روزهای اخیر بیانیه‌ای تحریک‌آمیز با عنوان شورای هماهنگ جبهه اصلاحات شامل 9 گروه دوم خردادی منتشر شد. اما بلافاصله حزب مردم سالاری، حزب کارگزاران و حزب اسلامی کار بر عدم امضای آن تأکید کردند. آنچه در این روزها از سوی فتنه گران بیان می‌شود نشان از شکست توهمات سال گذشته آنان نسبت به چشم‌انداز برنامه‌هایشان دارد. مهاجرانی وزیر ارشاد فراری دولت خاتمی و معاون حقوقی پارلمانی دولت سازندگی، ارتقای مطالبات جریان فتنه به «‌حذف ولایت فقیه و تغییر نظام و حذف اسلام از حاکمیت»‌ را باعث تقویت جبهه مخالف فتنه و ریزش بخش‌هایی از طرفداران آن و تشدید سرکوب فتنه دانسته است. وی در عین حال تأکید کرده است که به ولایت فقیه باور ندارد و از آن دفاع نمی‌کند. مهاجرانی به این نکته اشاره نکرده است که بیشترین جسارت‌ها به مقدسات دینی توسط دوستان نزدیک خودش و افرادی مثل سروش، اکبر گنجی و... شده است. عزت‌الله سحابی از سران گروهک ملی مذهبی هم در نامه‌ای به ضد انقلاب خارج کشور تأکید کرد: «‌انقلاب در ایران شدنی نیست، اما باعث می‌شود مراجع، روحانیون و چهره‌های اصولگرای منتقد دولت به ناچار به سمت جریان حاکم رانده شوند و در سوی دیگر به انسجام جنبش سبز آسیب می‌زند.» این در حالی است که امروز رئیس قوه قضائیه با اعلام اینکه: «در برخورد با فتنهگران امروز و فردا نکردهایم» افزود:«قوه قضائیه در برخورد با فتنه‌گران به هیچ وجه امروز و فردا نکرده است، ما هم در شناخت فتنه و هم سران آن و هم جرم آنها با صراحت اعلام نظر کرده و هیچ تردیدی هم به خود راه ندادیم اما باید بدانند که قوه قضائیه همواره در راستای سیاست‌های کلان نظام جمهوری اسلامی قدم برمی‌دارد.»‌ آیت‌الله لاریجانی رئیس قوه قضائیه با بیان این مطلب گفت: «‌من تعجب می‌کنم که چگونه برخی این احتمال را می‌دهند که مسئول دستگاه قضا که منصوب رهبری است و عقلاً و شرعاً خود را مقید به حرکت در مسیر رهبری می‌داند، در برخورد با سران فتنه امروز و فردا کند.»‌‌

وی با بیان این که  ما در برخورد با سران فتنه هیچ خوفی نداریم. افزود: برخی گفته‌اند که چرا دستگاه قضایی به شکایت سران فتنه از مطبوعات و رسانه‌ها توجه کرده و افراد انقلابی را به دادگاه می‌کشاند.

رئیس قوه قضائیه افزود: به جز یکی دو مورد که به دلیل خلأ قانونی صورت گرفت و من نیز به آن اعتراض داشته و گوشزد کردم، این فراخواندن‌ها به خاطر شکایت فتنه‌گران نبود.وی گفت: برخی از این افراد در سایت‌های خود گفته‌اند قوه قضائیه در این باره سکوت کرده که من به آنها می‌گویم چه سکوتی؟ مگر قرار است ما هم مثل سایت‌های شما به مردم دروغ بگوییم؟ یکی از این دروغ‌ها آن بود که گفتند رهبر انقلاب در حکمی به بنده فرموده‌اند که پیگیر مفاسد اقتصادی باشم و من در این باره سکوت کرده‌ام چه دروغی بزرگ‌تر از آن؟ این افراد با این دروغ‌هایی که می‌گویند توقع دارند مردم نیز به سمت آنها اقبال نشان دهند.

لاریجانی ادامه داد: ‌اگر فتنه‌گران می‌خواهند با این اعمال ما را علیه مجلس و دولت تحریک کنند در اشتباه محض به سر می‌برند. شاید ما در روابط‌ ‌مان با قوای دیگر گلایه‌هایی داشته باشیم اما در جایی که لازم است، تمام قد از دولت که یک دولت قانونی است و مجلس شورای اسلامی حمایت کامل می‌کنیم.

در این حال حمید رسایی نماینده مردم تهران با اشاره به گلایه اخیر آیت‌الله آملی لاریجانی از نامه 175 نماینده به وی افزود: با توجه به اینکه آیت‌الله آملی لاریجانی درخصوص نامه 175 نماینده اعلام موضع کرده است لازم می‌دانم این را تأکید کنم که ما از موضع قاطعانه و صریح وی در خصوص محاکمه قطعی سران‌فتنه که همراه با شفافیت برای آحاد جامعه بوده، تقدیر و تشکر می‌کنیم. وی افزود: به همین منظور نمایندگان در نامه‌ای به آیت‌الله لاریجانی تصریح کردند که شما بنابر مصالحی محاکمه سران فتنه را به تأخیر انداخته‌اید؛ در حقیقت سخن نمایندگان این بود که به چه دلیل قبل از محاکمه سران فتنه به شکایات آنان از رسانه‌های انقلابی رسیدگی می‌شود که در این زمینه آیت‌الله آملی لاریجانی یادآور شدند که در مواردی تذکرات لازم را به مسئولان امر داده‌اند از این رو به دلیل اتخاذ چنین مواضعی از وی قدردانی می‌کنیم.





      

خرمشهر در طول تاریخ خود چهار بار اشغال شد که سه بار آن با اتکا به بیگانگان یا در برابر واگذاری بخشی از سرزمین ایران، به وطن بازگشت. اما در آخرین بار، بدون پشتیبانی بیگانگان و بدون واگذاری حتی یک وجب از خاک ایران، آزاد شد. خرمشهر از بعد از ظهر 31/6/1359 زیر آتش سنگین ارتش عراق قرار  گرفت. یگان های دشمن در این منطقه تهاجم خود را از سه محور آغاز کردند: از جنوب ایستگاه حسینیه برای بستن جاده اهواز- خرمشهر و از سمت شمال و غرب خرمشهر برای دستیابی به دروازه شهر (پلیس راه).                                                                                                      دشمن با اجرای آتش سنگین و هجوم قوای زرهی به سمت خرمشهر و محاصره آن، طرح ریزی کرده بود که هماهنگ با برنامه اشغال سه روزه استان خوزستان، خرمشهر را نیز به اشغال در آورد ولی با مقاومت حماسی مدافعان خرمشهر نه تنها دشمن در اشغال خوزستان ناکام ماند، بلکه با تحمل خسارات و تلفات بسیار، بعد از 34 روز جنگ وگریز، خرمشهر را تصرف کرد. برای آزادسازی منطقه وسیع جنوب غربی اهواز، عملیات بیت المقدس از 10/2/1361 آغاز شد. آخرین مرحله این عملیات (مرحله چهارم) از 1/3/1361 شروع شد که منجر به آزادی خرمشهر در 3/3/1361 گردید.                            در روزهای پایانی جنگ نیز ارتش عراق با انبوهی از لشکر های خود در 31/4/1367 با تهاجمی دیگر خود را به جاده اهواز- خرمشهر رساند و 30 کیلومتر از این جاده را اشغال کرد. درحالی که خرمشهردر خطر محاصره واشغال مجدد قرار گرفته بود، با پیام هشدار دهنده ی امام خمینی با حضور سپاه وانبوه نیرو های مردمی در این منطقه، طی سه روز درگیری و مقاومت دشمن عقب رانده شد.

 

نقاط مهم شهر خرمشهر به ترتیب اشغال

پل نو

پل نو روی نهر عرایض در غرب خرمشهر و در مسیر جاده ی شملچه احداث شده است. طول پل 58 متر وعرض آن 7 متر است. ارتش عراق در آغاز هجوم سراسری سه روزه به نهر عرایض رسید، لیکن برای عبور از پل نو چندین روز جنگید. پس از عبور از آن نیز چند بار پیشروی کرد و عقب رانده شد تا این که از 16/7/1359 دستیابی مدافعان خرمشهر به پل نو غیر ممکن شد وسرانجام پس از 19 ماه در 3/3/1361 آزاد شد.

 پلیس راه

ابتدای جاده خرمشهر- اهواز که به جبهه ی پلیس راه مشهور بود. شاهد حوادث فراوانی در اولین هجوم دشمن بود. ارتش عراق پس از آن که در 2/7/59 جاده ی خرمشهر- اهواز را مسدود کرد با یک فلش غربی- شرقی به سوی کارون و با یک فلش شمالی- جنوبی به سوی شهر حرکت کرد ولی تا 21/7/59 نتوانست موقعیت خود را در پلیس راه تثبیت کند. طی این مدت در انبار‌های عمومی، ساختمان‌های پیش‌ساخته، پلیس راه و دیزل آباد نبردهای سنگینی روی می‌داد. حتی در تاریخ 10/7/59 دشمن همه موانع را پشت سر گذاشت و تا میدان کشتارگاه پیشروی کرد، اما نتوانست موقعیت خود را تثبیت کند. تا آن که قوای مدافعان تحلیل رفت و دشمن در 16/7/59 در منطقه خانه‌های پیش‌ساخته با مقاومت کمی رو به رو شد، طوری که دشمن ظرف 5 روز خط خود را تا پلیس راه جلو کشید و موقعیت خود را تثبیت نمود. 19 ماه بعد هنگامی که در مرحله ی سوم عملیات بیت‌المقدس رزمندگان اسلام کوشیدند با استفاده از جاده خرمشهر- اهواز از پلیس راه عبور کنند و وارد شهر شوند. دشمن مقاومت سختی از خود بروز داد و عملیات به نتیجه نرسید، تا آن که در مرحله چهارم، دشمن از پل نو نیز تهدید و از دو سو به محاصره درآمد و تسلیم شد.

 میدان کشتارگاه

 میدان کشتارگاه محل اتصال و الحاق دو فلش هجوم دشمن به خرمشهر بود. نیرو‌هایی که از پلیس راه و پل نو هجوم می‌کردند، می‌بایست در این منطقه با یکدیگر هماهنگ شده، سپس به سوی شهر پیشروی کنند. قوای دشمن چندین بار به این میدان دست یافتند اما هر بار عقب رانده شدند. در 9/7/1359 نیرو‌های عراقی از سمت پل نو بعد از اجرای آتش سنگین روی مناطق مسکونی تا کشتارگاه پیشروی کردند و به گمان آن که مانعی بر سر راه نیست به حرکت خود شتاب دادند، لیکن پنج رزمنده شهادت طلب به تانک‌ها هجوم بردند و دشمن را به عقب راندند. در فردای آن روز کشتارگاه از دو سوی پل نو و پلیس راه به طور گازانبری مورد هجوم واقع شد ولی تانک جلودار دشمن هدف قرار گرفت و هراسان عقب نشست. بدین ترتیب نبرد روزانه در کشتارگاه با فراز و نشیب ادامه داشت تا آن که بعد از 12 روز مقاومت در 21/7/1359 میدان کشتارگاه سقوط کرد.

 بندر و گمرک

بندر و گمرک خرمشهر از مهم‌ترین بنادر کشور، قبل از آغاز جنگ بود. ارتش عراق در وضعیتی هجوم خود را آغاز کرد که گمرک خرمشهر مملو از اجناس بود و در جریان آن تمامی یا به آتش کشیده شد، یا به غارت رفت. ارتش عراق پس از هجوم سراسری و پیشروی تا ساحل غربی نهر عرایض، در نظر داشت از گمرک به عنوان محل نبرد استفاده کند، زیرا پیش‌بینی کرده بود که نبرد با نیرو‌های مردمی در فضای غیر باز دشوار خواهد بود. به همین جهت تلاش اصلی خود را برای عبور از پل نو متمرکز کرد. لیکن مقاومت نیرو‌های خودی در آن محور، دشمن را مجبور کرد که دشواری نبرد در گمرک را بپذیرد و در تاریخ 8/7/1359 به گمرک هجوم برد. اما تلفات سنگینی را متحمل گردید و 19 روز طول کشید تا دشمن توانست موقعیت خود را حوالی در ساحلی گمرک تثبیت کند. این در حالی بود که ساختمان‌های داخلی بندر چندین بار دست به دست می شد و حتی در تاریخ 10/7/1359 دشمن توانسته بود از در سنتاب چند تانک را تا میدان راه‌آهن پیش بفرستد. در هر بار با تجاوز دشمن مقابله شد، تا آن که در 27/7/1359 در حالی که بیش از دو سوم شهر سقوط کرده بود، مقابله با دشمن در مقابل در ساحلی گمرک نیز به پایان رسید.

 پادگان دژ

در طرح‌های نظامی قبل از انقلاب پیش‌بینی شده بود که در صورت حمله ی عراق به خوزستان، دژ‌های مرزی عملیات تأخیری انجام بدهند تا فرصت لازم برای حضور لشکر‌های نیروی زمینی ارتش به دست آید. به همین منظور در پادگان دژ که فرماندهی پاسگاه‌های دژ را نیز به عهده داشت، سلاح و مهمات کافی برای یک مقاومت 48 ساعته ذخیره شده بود. اما پس از هجوم ارتش عراق از این تجهیزات استفاده بهینه نشد و در حالی که مدافعان خرمشهر در مضیقه شدید بودند، سلاح و مهمات لازم در اختیار آنان قرار نگرفت تا آن که پادگان دژ در 23/7/1359 سقوط کرد و سلاح‌های باقی مانده در پادگان توسط دشمن غارت شد.

 مرکز شهر

در طول 35 روز جنگ و مقاومت در خرمشهر تمام نقاط و محله‌های آن زیر آتش دشمن قرار داشت. در عین حال مناطق شهر، خصوصاً کوی طالقانی به عنوان خط دوم خودی شناخته می‌شد و از این محله جبهه پلیس راه حمایت می‌گردید، تا آن که با سقوط پلیس راه در 21/7/1359 امکان نفوذ دشمن به کوی طالقانی فراهم شد، دست‌یابی دشمن به کوی طالقانی که همزمان بود با سقوط میدان کشتارگاه و بخشی از جاده کمربندی، نبرد در این محله را به شدت پیچیده کرد. از این تاریخ به بعد تقریباً هر سه روز یکبار خرمشهر تا آستانه سقوط پیش می‌رفت و در 24/7/1359 خونین‌ترین درگیری‌ها رخ داد و خرمشهر، خونین‌شهر نام گرفت. در این روز مدافعان در خیابان چهل‌متری حماسه آفریدند و در    مقابله ی سرسختانه ی خود دشمن را تا کوی طالقانی عقب راندند. در 27/7/1359، 29/7/1359 و 2/8/1359 سه بار دیگر شهر تا آستانه سقوط رفت و مهاجمان به فرمانداری خرمشهر رسیدند، اما رزمندگان فرمانداری را پس گرفتند، تا آن که در 3/8/59 دیگر توانی برای مقابله با دشمن نماند و دستور تخلیه شهر داده شد. اندک مدافعان باقی مانده شروع به ترک شهر کردند و تا 4/8/1359 همه چیز تمام شد.

 پل خرمشهر

این پل روی کارون احداث شده و شمال و جنوب خرمشهر را به هم وصل می‌کند و 616 متر طول و 8 متر عرض دارد. از سومین روز هجوم دشمن (2/7/1359) که عراق جاده خرمشهر- اهواز را قطع کرد، تنها راه پشتیبانی مدافعان همین پل بود و دشمن از همان ابتدا در صدد بود با اجرای آتش روی آن، امکان تردد از این پل را غیرممکن کند و در اواخر مهرماه چند بار به آن نزدیک شد. سرانجام از 3/8/1359 با تسلط دشمن بر پل، حماسه مقاومت 34 روزه ی مدافعان خرمشهر پایان یافت.

 مسجد جامع

مسجد جامع خرمشهر سمبل مقاومت خرمشهر شناخته می‌شود. این مسجد در طول 24 روز مقاومت، مرکز فرماندهی و ستاد نیرو‌های مردمی بود. هماهنگی‌ها در آنجا صورت می‌گرفت. تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان، مداوای اورژانسی مجروحین و نگهداری موقت شهدا همگی در مسجد جامع صورت می‌پذیرفت. در عین حال سایر مساجد و حسینه‌های شهر نیز پایگاه‌های فرعی بودند که از مسجد جامع هدایت می‌شدند. مسجد جامع به رغم آن که از آغاز جنگ در زیر آتش موثر دشمن قرار داشت و از 24/7/1359 چندین بار در آستانه سقوط قرار گرفت، اما تا آخرین روز مقاوم باقی ماند و حتی پس از سقوط تنها راه ارتباطی (پل خرمشهر) یک روز دیگر مأمن و پناه نیرو‌هایی بود که هنوز در شهر باقی بودند. اما آن گاه که آخرین مدافعان به آب زدند و از کارون گذشتند، مسجد جامع نیز خاموش شد تا در سوم خرداد 1361 شاهد اشک شوق و شادی توأم با سجده ی شکر رزمندگان اسلام باشد.





      

بیش از بیست ماه از آغاز جنگ تحمیلی استکبار علیه جمهوری اسلامی می گذشت و شهر خرمشهر همچنان در چنگ نیروهای ارتش عراق قرار داشت، عملیات پیروزمندانه فتح المبین که منجر به آزادسازی مناطق گسترده ای از خطه خوزستان در شمال غرب این استان شده بود راه را برای آزادسازی مناطق خرمشهر، شلمچه، هویزه و بخش های دیگر همواره کرده بود، البته موانع مستحکم و 36 هزار نفر نیرویی را که دشمن در خطوط پدافندی پیچیدة خود مستقر کرده بود گذر از آن را به چیزی شبیه معجزه تبدیل کرده بود اما عملیات سرانجام در ساعت 30دقیقه بامداد 10 اردیبهشت ماه 1361 به فرماندهی قرارگاه مشترک کربلا از سپاه و ارتش و در قالب سه قرارگاه عملیاتی قدس و قرارگاه فتح و قرارگاه نصر شروع شد.پس از 25 روز تلاش برای آماده سازی مقدمات و انجام طرح بزرگ عملیات، به منظور رویارویی با مشکلات احتمالی، از جمله آبگرفتگی های غیر طبیعی که دشمن بر سر راه رزمندگان ایجاد کرده بود و پیچیدگی مواضع و حجم ماشین آلات زرهی و نیروهای پیاده دشمن و انجام چهار مرحله عملیات تهاجمی در منطقه ای به وسعت 6000 کیلومتر مربع، همه چیز برای یک حمله بزرگ میها شد و سرانجام در تاریخ سوم خردادماه 1361 خرمشهر که با 35 روز مقاومت در برابر دشمن سقوط کرده بود، پس از 575 روز اشغال و ویران شدن خانه ها و اماکن عمومی در کمتر از 48ساعت آزاد و پاکسازی شد و امام راحل(ره) در این باره فرمودند: “خرمشهر را خدا آزاد کرد





      

 

شهری که در آن هر زائر حداقل دو میزبان مهربان دارد، مسجد جامع و موزة دفاع مقدس، میزبانانی که ناگفتنیهای بسیار برای مهمانان خویش دارند، مسجد جامع نقطة اصلی مقاومت سی و پنج روزه رزمندگان اسلام، مرکز فرماندهی و ستاد نیروهای مردمی بود، هماهنگی در آنجا صورت می‌گرفت: تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان، مداوای اورژانسی مجروحین و از همه زیباتر پذیرای پیکر پاک شهدا بود.     موزه دفاع مقدس هم در خیابان ساحلی کارون توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس احداث شده است و گویای بسیاری از وقایع مقاومت، اشغال، آزاد سازی و بازسازی خرمشهر می‌باشد.      خرمشهر شاید بزرگترین افتخارش این باشد که 35 روز با تکیه بر شانه‌های استوار زنان، نوجوانان و مردان برومندی که آنان را در دامن خویش پرورش داده بود مقاوم و استوار در برابر خیل تهاجمات ایستادگی کرد و البته در رأس افتخاراتش، عملیات بیت المقدس قرار دارد که منجر به آزادی خرمشهر شد و ما به توضیح مختصری در مورد آن می پردازیم





      

با یک موتور گازی آمد جلوی در مسجد، وقتی سلام کرد،پاسخش را با بی اعتنایی دادم.خواست موتورش را همان جا بگذارد،به او گفتم: عمو جان ، اینجا نمی شود و او موتور را چند قدم آنطرف تر گذاشت و بعد به من گفت: اخوی، کجا می توانم دستهایم را بشویم؟ با دست روی شانه اش زدم و وضوخانه را نشان دادم و گفتم: زود دستهایت را بشو و در مسجد بنشین که الآن یکی از فرماندهان جنگ، می خواهد سخنرانی کند.
با نگرانی ساعتم را نگاه کردم و دوباره به سر کوچه خیره شدم . بعد از چند دقیقه با خود گفتم: مردم را بیش از این نمی شود معطل کرد و باید به مسئول پایگاه بگویم که فکر دیگری بکند.
ناگهان متوجه شدم بلندگوی مسجد روشن شد و جمعیت صلوات فرستادند. صاحب موتور گازی، کسی جز همان فرمانده ی حماسه ساز جنگ، یعنی سردار (شهید) عبدالحسین برونسی نبود که در بین راه، موتورش خراب شده بود و نتوانسته بود به موقع برای سخنرانی حاضر شود.

 

شهید عبدالحسین برونسی





      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >